سلام دوست عزيز. اگر كه در خوابيدن اون اختلال به وجود اومده همينطور در خوردن بی اشتها شده و از تفريح كردن و گشت و گذار و ميهمونی رفتن ديگه هيچ لذتی نميبره و حوصله هيچ كاری رو نداره حتما نزد يک روانپزشک برين و داروی ضد افسردگی تحويز كنن براشون و مصرف كنن و بعد از اينكه كمی روحيه شون بهتر شد نزد مشاور روانشناس برين و جلسات رو با ايشون ادامه بدين . برای بهبودی بيشتر حتما ورزش كنن و يوگا هم خيلی موثر هست و رفتن به جنگل و شنيدن صدای آب و پرندگان و تمرينات مديتيشن موثر هست . ضمن اينكه شما هم باهاشون همكاری كنيد دركشون كنيد و اصلا غر نزنين با بحث و جدل اوضاع بدتر ميشه با صبر و حوصله و مدارا كردن همه چيز بهتر ميشه انشالله
چطور از شهر ببرمش بیرون. چون من چندبار باهاش بودم اضطراب شدید گرفته و من هی بهش گفتم چیزی نیست حتی عصبانی هم شدم که این مسخره بازیها چیه مثلا مردی. دیگه بهم اعتماد نداره
خواب و غذاش خوبه. ولی چون همیشه واسه کارش میرفت بازار و اینور اونور الان میترسه بره و بنظرم این خیلی ناراحت ترش میکنه. چون احساس میکنه بره اضطراب میگیره. و چون قبلا چندبار تجربه کرده نمیره حتی رفته بودیم مشاوره میگفت میترسم بمیرم ) تپش قلب سرگیجه لرزش دست عرق سرد. چیکار کنم. من خودمم ناامیدشدم بعضی وقتها میخوام طلاق بگیرم میگم این دیگه درست نمیشه. چیکار کنم بنظرتون
همه ما يه وقت هايی در مواقع بحرانی دچار اضطراب ميشيم و اين طبيعيه ولی اگه فردی حتی برای اتفاقات خيلی عادی و معمولی روزانه اضطراب داره و اين حالت رو به تمام رويدادهای ساده زندگی انتقال داده و در زندگی طبيعی و كارهای روزمره و واجب اون مثل سركار رفتن اختلال ايجاد كرده ، دچار اضطراب فراگير شده. شما لازمه كه اونو دركش كنيد لطفا سرزنشش نكنيد و مسخره اش نكنيد كه اينكارا چيه و... چون ايشون دست خودش نيست و بايد درمان بشه به هر حال اگه راضی به دكتر و مشاور رفتن نيست ميتونيد از كتابهای خودياری براشون استفاده كنيد من دوتا كتاب بهتون معرفی ميكنم كه ميتونيد تهيه كنيد و بهشون بديد مطالعه كنن بسيار تاثير خوبی داره
١- كتاب هفت اقدام برای آنكه از نگرانی راحت شويد
٢- كتاب رهايی از نگرانی
اين مسئله هم قابل حل هست و درست ميشه
نبايد بخاطر همچين چيزی به فكر طلاق باشيد همراهيش كنيد كنارش باشيد و مهربونی كنيد و اون دوتا كتاب رو كه معرفی كردم براش تهيه كنيد و حتما پيش مشاور ببريد
سلام.ممنون از راهنمایی خوبتون. منظورم اینه وقتی مرد کار نکنه و زندگی از جریان میفته به چی دلخوش کنم؟ الان نگرانیام بیشتر هم شده. چون حداقل قبلا کار میکرد درآمد داشت.الان اصلا حاضر نیست بره شرکتی جایی کار کنه. فقط میخواد واسه خودش مثل قبل تولید کنه که باشرایطی که داره نمیتونه. و همینطور نشسته. نمیدونم چی میخواد بشه آخه😩😫