با سلام دوست عزيز در ابتدا بايد بررسی بشه كه چرا روابط خانوادگی شما مختل شده و مشكل پدرتون يا برادرتون چی هست به اين طور مسايل نميشه يک طرفه پرداخت چون شما از زاويه ديد خودتون به مسئله نگاه ميكنيد ونتيجه گيری ميكنيد درحاليكه بايد به طرف مقابل شما (پدر و خانواده تون) هم پرداخته بشه. ولی موردی كه اهميت داره موضع و تصميميه كه شما ميخواهيد در مقابل خانواده تون بگيريد با همسرتون صحبت كنيد و تصميم بگيريد كه آيا به رابطه ادامه بديد، قطع رابطه كنيد و يا برای رابطه تون مرز مشخص كنيد به اين معنی كه حد و حدود اين رابطه رو طوری مشخص كنيد كه اولا خودتون رو از داشتن خانواده محروم نكنيد در ثانی تا اندازه ای توی روابطتون پيش بريد كه به زندگی زناشوييتون آسيب نخوره ولی بطور كلی اولويت اول شما همسرتون و فرزندتون هستيد. و حفظ كرامت و احترام همسرتون مهمترين مساله ست . اگر فكر ميكنيد به همسرتون بی احترامی ميشه خودتون در هفته روز يا روزهايی رو مشخص كنيد و به مدت محدود به ديدار خانواده تون بريد تا هم خانواده تون رو داشته باشيد وهم احترام همسرتون حفظ بشه .موفق باشيد
ممنونم خانم محبوبی، ولی هیچ فایده ای نداره، من زنگ زدم به دکتر به نام در این زمینه و با ایشون صحبت کردم گفتند یک طرفه نمیشه برو خونه پدرت تا من بتونم ازش سوال بپرسم،با اینکه رفت و آمد نمیکردم ولی رفتم هر کار کردم گفت صحبت نمیکنم مگه من مریضم ،من به همه مشاوره میدم حالا بیام با مشاور صحبت کنم، ولی شوهرم خودش گفت زنگ بزن به مشاور برای مشکلمون، پدرم کوچک ترین دلسوزی نداره برای بچه هاش، فقط میخواد همه بهش پول بدن،من که رفتم بهم گفت بالاخره سرت به سنگ خورد برگشتی، من ده سالم میگذشت خبرتو نمیگرفتم، یعنی خبر هیچکدوم از بچه هاشو نمیگیره، من اینارو به شوهرم نگفتم ولی خودم خیلی دلشکسته و ناراحتم،در حال حاضر هم توی خونه شون برادرم رئیس شده و اون میگه کی بیاد کی بره،که گفتم اونم یه آدم بسیار بی شعور و لجباز که همه از دستش عاصی شدن، مشکلم اینه که همه اینارو میدونم ولی نمیتونم کنار بیام،حتی من زایمان کردم و پسرم الان 19 ماهشه پدرم یکبار خبر منو نگرفت حتی با یک تلفن، در صورتی که برای عروس خواهرش شیرینی خرید رفت زایشگاه، موندم بخدا چکار کنم،کمکم کنید،خودمم با برادرم حرف زدم ولی اصلا فایده نداره، همه دلخوریشون مال اون موقع است که چرا شوهرم پولاشو به اینا نداده، کار خیلی خوبی کرد چون من خونوادمو میشناسم فقط میخوان از یکی پول بگیرن و دادنش با خداست،بیزارم از رفتارشون بیزار، کوچکترین مسئولیتی در قبال بچه هاشون ندارن، اگر هم اصرار به رفت و آمد دارم فقط بخاطر شرایط شغلی شوهرمه که بعضی اوقات باید تنها باشم و مجبور نشم برم پیش مادرشوهرم چون اذیتم میکنه