ناراحتی از مادرشوهرم

تو باید با محبتت اونو خجالت بدی اکثر مادرشوهرها طلبکارن ولی عروس باید با مهربونیش نرمش کنه

سلام منم تو عقد فکر میکردم مادرشوهرم خیلی فرق میزاره بینمون با هم عروسم ولی بعد ازدواج خودم رو بهش نزدیک کردم و احترامشو نگه داشتم الان یواشکی همه هروقت میرم خونش برام همه چی میزاره واقعا مهربونه. گهگاهی یه چیزی میگه ولی باخودم میگم اشکال نداره بعدا بیشتر احساس میکنم دوستم داره.. ولی خواهرشوهرم و شوهرش و بچش برام کابوس شده واقعا الان باهامون قهرن دوست دارم قهر بمونن آخه هردفعه که میان خونمون چند روز میمونن باز یکی دوشب خونه خودشونن باز چند روز خونه ما واقعا برام سخته بخوام ۳ نفر دیگه رو تروخشک کنم حتی به خودش زحمت نمیده بیاد جاشو جمع کنه یا سفره کمکم جمع کنه... منم چندماهه ازدواج کردم یک هفته بعد عروسی اومدن خونه تا ۴ روز خونم بودم.. هم عروسم یه بار اومد خونمون خواستیم بریم عروسی شوهرم گفت تو آماده شو من چایی درست میکنم گفتم باشه هم عروسم باخودش قلیون آورده بود که شوهرم بکشه منم گفتم قلیون ممنوع. بعد ناراحت شده بود الان قهر کرده.. کلا از خواهرشوهرم و هم عروسم متنفرم. پشتم همه جا حرف درآورده که فلانی خفت داد برای قلیون.. خواهرشوهرم اخلاقش عالی خیلی دوستم داشت ولی من دوست ندارم بیاد چند روز بمونه وقتی خونشون نزدیکه میتونه ناهار یا شام بیاد بعد بره خونشون بخوابن. بچش هم ۴و ۵ سالشه واقعا میناله همش خسته شده.

من که صحبت هم کردم بازم فایده نداشت که بدترم شد تازه با آرامش و نهایت احترام

به نظر من كه تمام اين روش ها رو انجام بده مخصوصا اينكه برات مهم نباشه ولی اصلا به روش نيار و باهاش صحبت نكن در اين مورد چون بعضی از آدما دنبال نقطه ضعف گرفتن هستن و وقتی برسن ديگه تمومه. در مورد يه آدم سالم صحبت نميكنی كه راحت بشه باهاش مشكل رو درميون گذاشت.

البته باز خودت تحليل كن شايد از ديد خودت بشه.

مادر شوهر هرکار کنی آخرش مادر شوهره شمام‌ عروسی مسلما مثل دختراش نیستی نبایدم انتظار داشته باشی حالا سوغاتم نیاورد مگه چیه شما ببر که یاد بگیره

خانم حسینی شما میگین باید اول بخودمون نگاه کنیم و منتظر تغییر بقیه نباشیم درسته؟ الان مادرشوهر من توقع داره من فقط براش بشورمو بپزم و بسابم کلا توقعش اینه وگرنه بداخلاق میشه و کلی پیش شوهرم گله میکنه حتی الانم که حامله هستم اینو میدونه که لک بینی دارم بازم همون توقع ها رو داره حتی نمیگه بیا بشین. الانم بخاطر دکتر مجبور شدم بیام یه شهر دیگه اونام باهامون اومدن به بهونه مسافرت با اینکه میدونه ما حتی ماه عسلم نرفتیم بازم نذاشت دو روز تنها باشیم اینجام فقط غر میزنه و توقع داره فقط هم دخترهاشو دوست داره همش بخاطر شوهرای دختراش سر شوهر من غر میزنه سفرمونو کوفتمون کرده حالا بنظر شما من چه تغییری کنم؟ این قانون واسه همه جواب نمیده بعضیا ذاتشون خرابه

منم خیلی عقده و کینه دارم ازشون نمیتونم بگم 

پيشنهاد ميكنم در يک فضای دوستانه و صميمی  بدون دعوا و توهين و تحقير با مادر همسرتان صحبت كنيد

از این جلسات صمیمی ما هم داشتیم ولی اثرش همون زمان جلسه بود، دوباره از همون حرفها داستان درست میکردن برنامه های بعدی برای تلافی البته با عاملیت پسرشون تو زندگی

به نظر من این دلیل قشنگی نبود که چون برای شما لباس بچه نیاورد شمام عوض در بیارید

من اصلا با مقابله به مثل موافق نیستم یقینا کار شما اشتباه بوده 

مادرشوهر بچه نیست که لباس نخرید یا چیزی

شما عروسی باید بهشون احترام کنی و محبت اگر محبت ندیدی یا جایی ازش دلخور شدی بری و راحت حرفتو بزنی با مهربونی و با حالت درد و دل نه کنایه انداختن و تیکه بارون کردن که  شخصی که تیکه میندازه اول شخصیت خودشو میبره زیر سوال . این یعنی طرف هنوز یاد نگرفته چجوری با اشخاص تعامل کنه و با گفتگو مشکلو حل کنه و با کنایه زدن کارشو راه میندازه.

معلومه که عروس با دختر فرق داره . مگه شما مادر شوهرتو با مادر دقیقا یکی میدونید؟ مگه با مادر خودتونم مقابله به مثل میکنید؟

کسی پیروز زندگیه که جواب بدی رو با خوبی بده. اینجور نشون میده که هم ردیف اون شخص نیست و شخصیت و افکارش بالاتره