سلام خدمت خانم دشتی، بنده حدود یک سالی هست که با آقایی آشنا شدم . از همون اول به قصد ازدواج، هر دو

سلام خدمت خانم دشتی، بنده حدود یک سالی هست که با آقایی آشنا شدم . از همون اول به قصد ازدواج، هر دو تقریبا همسن و 35 ساله ایم. شاید هفته ایی یه بار شاید یه ربع تا یک ساعت همدیگه رو ببینیم. با توجه به شناختی که از ایشون پیدا کردم تمایلی به ازدواج و ادامه ارتباط با ایشون ندارم. این آقا بیش از حد به بنده علاقه دارن به طوری که اصلا نمی تونن از من جدا بشن. هر بار که از هم جدا شدیم دوباره رابطه رو شروع کردن. آخرین بار تقریبا یک ماه شد که با ایشون قطع رابطه کردم ولی ایشون فکر کردن که من با کس دیگه ایی آشنا شدم که حتی خبری از ایشون نگرفتم و به شدت داغون شدن وقتی از بنده خواهش کردن که برگردم و من حاضر نشدم گفتن که میام و با پدرت صحبت می کنم تا مطمئن بشم کس دیگه ایی تو زندگیت نیست. متاسفانه خانواده از این ارتباط خبر ندارن چون می خواستم خودم به خوبی از ایشون شناخت پیدا کنم و بعد خانواده در جریان باشن و برام خیلی مهمه که چیزی متوجه نشن. علت اصلی نارضایتی من از ادامه این رابطه اینه که ایشون همشهری من نیستن و فقط توی شهر من کار می کنن. از جایی اطلاع پیدا کردم که ایشون سابقه زندان به جرم کلاهبرداری دارن و در حال حاضر فراری هستن. ولی نمی تونم مستقیم از خودش بپرسم چون مطمئنا حاشا می کنن. البته همون اول به من گفتن که قبلا ورشکسته شدن وبا کمک برادرشون و لطف خدا و امام حسین دوباره شروع کردن. اصلا نمی دونم از کجا مطمئن بشم. فاصله شهر خودشون از شهر ما خیلی زیاده و نمی تونم برای تحقیق برم. خودش سالی چند بار به شهر خودشون برای دیدن خانوادش میره اگه فراری بود چطور می تونست بره سر بزنه یا خانوادش بیان سر بزنن. اوایل که با ایشون آشنا شدم فکر کردم خوشبخت ترین آدم روی زمینم ولی الان فقط آرزوی مرگ دارم. حاضره همه زندگیش رو به نامم کنه. حتی یه روز به دروغ بش گفتم که مشکل جسمی دارم و دکتر گفته نمی تونم هیچ وقت هیچ رابطه جنسی داشته باشم ولی متاسفانه می گه مگه من حیونم که تو رو برا رابطه جنسی بخوام. همین که باشی و قلبت ماله من باشه انگار تمام دنیا مال منه. عاشق امام حسین و ابوالفضله. از اولم به خاطره همین بش اعتماد کردم. برا زندگی خیلی تلاش می کنه. شغلشون آزاده. اهل حلال و حرومه. همیشه به فقرا کمک می کنه. باورتون میشه برا عید به تمام رفتگرایی که می دید عیدی می داد.هر وقت مشکلی داشت و بش پول قرض میدادم بیشتر از اون رو بر می گردوند. خودم باورم نمیشه که کلاهبرداری کرده باشه ولی از طرفی از ادامه باهاش وحشت دارم. اصلا نمی دونم چه کار کنم. حتی طاقت ناراحتیش رو ندارم. ازتون خواهش می کنم یه راه حل جلوی پام بذارید تا نسبت به من سرد بشه. من واقعا خونه پدرم آرامش دارم و دلم نمی خواد این آرامش از بین بره. ممنون از اینکه برام وقت گذاشتیدا