2794

ترس از مرگ عزیزان

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 56 بازدید

سلام.  یه دختر 21 ساله هستم. سه ماه پیش یکی از فامیلامون قبل از مرگش دیدمش کلی باهام شوخی می کرد. دو شب بعدش فشارش میره بالا سکته مغزی و بعدم تموم می کنه. خیلی ناراحت شدم مثل همیشه بودم یه چیز عادی بود برام خب یکی میمیره ناراحت میشه آدم. بعد از اون هی ازش گفتن اگر اینکار و اونکارو می کردن زنده بود روی مغزم اثر گذاشت شبش خوابم نمی رفت. تنگی نفس گرفتم. ترس توی وجودم شکل گرفت که نکنه بابام، خانوادم یا عزیزانم چیزیشون بشه و خدایی نکرده بمیرن. شبها از ترس ناخوداگاه گریه می کردم خیلی اوضاعم خراب بود. الان بهترم ولی از شبها می ترسم صبح تا عصر خوبم ولی شب که میشه غم عالم میگیرتم نکنه یکی یچیزیش بشه یه اتفاق ناچیز می افته ذهنم درگیر میشه هی توی ذهنم فکر از دست دادن و مرگ میاد. خیلی دارم اذیت میشم و نمیدونم چیکار کنم. لطفا یه راه حلی بهم بدید تا بتونم مثل سابق بشم

اطلاعات تکمیلی

سن 21 جنسیت زن شغل دانشجو
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیزم 

مرگ هم مثل تولد یکی از حقایق زندگیه و اینکه چه زمانی و چطور اتفاق بیفته، در کنترل هیچ‌ یک از ما نیست. اینکه ما گاهی به فکر مرگ بیفتیم و به اعمال و رفتارمون نظارت بیشتری داشته باشیم، اتفاق بدی نیست ولی قرار هم نیست فکر مرگ، روزهای زیبای زندگی ما رو تیره و تار کنه. یکی از کارهایی که شما می‌تونید انجام بدید این هست که وقتی شب میشه یا اتفاقی میفته و ذهن‌تون درگیر مساله‌ی مرگ میشه، به خودتون بگید فعلا همه زنده هستیم و مرگ و زندگی همه‌ی انسان‌ها در دست خداوند هست. بعد سعی کنید افکارتون رو متوقف کنید و غرق اونها نشید. تلاش کنید فکرتون رو معطوف به مسائلی کنید که براتون خوشایند هست و بهتون حس شادی و آرامش میده. 

به خدای بزرگ می‌سپارم‌تون

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha