خسته شدن نسبت به رفتارها و بی پولی همسرم

سلام. من و شوهرم ۱۲ ساله ازدواج کردیم و دوتام بچه داریم از اول زندگیم به خاطر مسایلی شوهرم با خانوادم بد شد نمیذاشت منم برم باهاشون رابطه برقرار کنم میگفت نمیخوام بری حالا هم دو هفته یه بار میبرد منو خونه مادرم ولی یهو دعوامون شد بعد توی دعوام بحث اونام پیش اومد و شوهرم گفت میخوام رابطت با اونا یعنی مادرم اینا قطع بشه و این کار منو دلیل بر این که بهش اهمیت میدم و تنهاش نمیذارم قرار داد ولی من یک ماهی بود خونه مادرم نرفته بودم و هی که بهش میگفتم باز میگفت نمیخوام بری ولی من اومدم خونه بابام با دخترام شوهرم بهم پیام داد برو برای همیشه خونه بابات و دیگه نبینم که برگشتی خونه... توان مالی شوهرم بعد این همه سال افتضاحه سالی یه بار شاید لباس بخریم یا... پدر و مادرم پشت من هستند البته بگم شوهرم قرص بی ۲ میخوره سیگار میکشه کمی هم شکاکه گوشی مو چک میکنه میگه کجا بودی کجا نبودی با کی بودی . حالا من نه اینکه اصلا دوستش نداشته باشم ولی خب دیگه از بی پولی و نداری خسته شدم زیاد... لطفا به دادم برسید من خیلی نگران بچه هام هستم یکیشون ۱۲ یکیشون ۸ ساله هست دخترم هستند من چه کنم من راضی به طلاقم ولی دوست دارم بچه هام پیش خودم باشند ولی میدونم پدرم قبول نمیکنه حالا چیکار کنم؟