سلام دوست عزیزم
کاملا در جریان مسالهی شما هستم. قبلا پرسشتون رو مطرح کردین و بنده من مفصل براتون پاسخ نوشتم.
این یک واقعیت هست که خانوادهی خود آدم با خانوادهی همسر فرق دارن. اینکه خانوادهی شما همه به فکرتون هستند خیلی خوبه اما نمیشه توقع داشت در خانوادهی همسرتون هم همینطور باشه و اگر توقعات شما برآورده نشه، فکر میکنید که اونها خودخواه هستند و وظیفه دارند انتظارات شما رو برآورده کنند. وقتی هم این اتفاق نمیفته، احساس خشم میکنید و میپرسید بهتره باهاشون چطور رفتار کنید در حالی که به نظر میرسه تصمیمتون رو گرفتهاید: "حتی نمیخوام ببینمشون".
ما برای اینکه رابطهی خوبی با دیگران داشته باشیم، لازم نیست چاپلوسی کنیم. کافیه انتظاراتمون رو تعدیل کنیم و تغییر رو از خودمون شروع کنیم. ما اغلب سعی داریم دیگران رو تغییر بدیم و طبیعتا هیچ کس دلش نمیخواد تحت کنترل ما باشه و مطابق میل ما رفتار کنه همونطور که خود ما هم دوست نداریم تحت کنترل دیگران باشیم. ما میتونیم با ایجاد تغییراتی در رفتار خودمون بر دیگران تاثیرگذار باشیم و باعث بشیم دیگران دربارهی ما به شکل متفاوتی فکر کنند. نسبت به ما احساس متفاوتی داشته باشند. و طبیعتا رفتار متفاوتی رو ازشون شاهد خواهیم بود. اگر فکر میکنید که در گذشته، عملکرد شما و همسرتون نسبت به خانوادهی همسرتون مناسب نبوده، کاری که میتونید الان انجام بدید این هست که به جای ناراحت کردن خودتون با مرور خاطرات، از گذشته درس بگیرید و در آینده، رفتار مناسبتری رو جایگزین بکنید. مثلا اگر فکر میکنید در گذشته از نظر مالی، متضرر شدید میتونید با همکاری و توافق همسرتون، دیگه اون اشتباهات رو در ارتباط با سایر افراد تکرار نکنید.
مسالهی دیگه این هست که اونها به شما نگفتن که در مورد شما چه فکری میکنن. نگفتن فکر میکنن که خیلی خوب هستن. اینکه فکر میکنن شما بد هستید و اونها خوب، گفتهی اونها نیست. فکر خودتون هست. شما دارید با این افکار، حس بدی در خودتون ایجاد میکنید. و این حس بد باعث میشه نسبت بهشون سردتر و خشمگینتر بشید و نتونید روی بهبود رابطهتون کار بکنید. این موردی هست که در روابط خیلی از ما اتفاق میفته و فقط شما نیستید که الان دچارش شدید. مجددا پیشنهاد میکنم به خودتون فرصت بیشتری بدید و هر وقت آرامش بیشتری پیدا کردین، دربارهش تصمیم بگیرید که میخواین رفتار قبلی رو ادامه بدید یا دوست دارید رابطهی گرمتری رو با خانوادهی همسرتون تجربه کنید.
اگر فکری شما رو آزار میده، لطفا حواستون باشه که در طول روز مدام برای خودتون مرورش نکنید. چرا که این کار، جز بدتر کردن حس و حال روحی و جسمی شما و تاثیر منفی روی روابط تون با دیگران، هرگز نتیجهی مطلوبی نخواهد داشت. میتونید در طول هفته ساعاتی رو به ورزش، مدیتیشن، مطالعه، پیادهروی و ... اختصاص بدید تا اغلب تمرکزتون روی یک مساله باقی نمونه. امیدوارم نتیجهی لازم رو گرفته باشید.
با آرزوی آرامش و شادی روزافزون برای شما
بسیار سپاسگزارم. نکات مفیدی رو بهم گفتین. درسته که شاید خیلی از توقعات من وظیفشون نبوده, که البته به هیچ وجه آدم متوقعی نیستم, خیلی ساده زندگی میکنم همیشه و از کسی توقعی ندارم نسبت به خیلی از هم سن هام ولی بی تفاوتیشون نسبت به شرایط پسرشون برام آزار دهنده بود بگذریم دلم میخواد که کمی مستقل باشم حدود دو سال توی مهد خواهرشوهرم کار کردم حقوق کمی پرداخت میکنه, مثلا شاگردی ۱۸تومان که اگه ۲۰تا باشن کمتر از ماهی۴۰۰میشه, نزدیکه خونمونه, جای دیگه نزدیک 800 میدن, شوهرم میگه باید اینجا بری یا هیچ جا من چیکار کنم, درسته که من برای منفعت کس دیگه کار کنم؟؟ از طرفی دو ساله که نرفتم خواهرشوهرم با این که کارم عالی بود تو این دو سال به هر کسی زنگ زد برای کار. الان من چیکار کنم؟
سلام دوست عزیزم.
دربارهی تصمیمتون به اشتغال مجددا با همسرتون صحبت کنید و لطفا دربارهی اینکه خواهرشوهرتون در این دو سال به چه کسانی تلفن زدن، صحبتی به میون نیارید. شما به کار تون در مهد ادامه ندید به هر دلیلی و طبیعتا خواهرشوهرتون هم باید برای مهد، نیروی جدیدی رو استخدام میکردن. اینکه به تصمیم شما احترام گذاشتن نباید باعث ناراحتی شما باشه. پس یادتون باشه فقط دربارهی خودتون صحبت کنید. بگید که دلتون میخواد کار کنید تا هم درآمدی داشته باشید، هم مثلا سرگرم باشید، در اجتماع باشید یا هر دلیل دیگری که دارید.
و بعد از همسرتون از بین فلان جا و فلان جا شرایط کدوم به نظرت بهتره؟ مهد خواهرشوهرتون توی گزینههاتون نیست طبیعتا چون مایل نیستید اونجا کار کنید.
اگر همسرتون به مهد خواهرشون اشاره کردن، بگید من قبلا اونجا کار کردهم و بابت یادگیری، تجربهی بدی نبود ولی مایل نیستم مجدد اونجا مشغول بشم به دلیل اینکه حقوقش متناسب با کاری که انجام میدم نیست. یعنی دلیل رو بگید ولی اینکه خواهرت در این دو سال به همه تلفن زده و اینها نه. فقط خیلی ساده و صادقانه بگید حقوقش کم هست نسبت به کارش.
اگر همسرتون باز هم گفتن یا اونجا یا هیچ جا، میتونید بگید من دارم با شما که نزدیکترین فرد بهم هستی مشورت میکنم و دلایم رو توضیح دادم. دلیل مخالفت شما چه؟
شاید همسرتون نگرانیهایی دارن که شما از اونها بیخبر هستید. مثلا امنیت محیط کار..
حتما در یک فرصت و فضای مناسب که همسرتون خسته هم نباشن، محترمانه و صمیمانه گفتگو کنید اما حواستون باشه که عصبانی نشید، همسرتون رو عصبانی نکنید و بحث به حاشیه نره. اما در عین حال ایشون رو متوجه کنید که تصمیمتون دربارهی اشتغال و دربارهی عدم همکاری در مهد خواهرشوهرتون جدی هست با ذکر دلیل. و از همسرتون کمک بخواهید برای بررسی گزینههای دیگر شغلی که برای شما وجود داره.
حرفهای ایشون رو بیطرفانه و بدون گارد بشنوید. اگر صحیح باشه که میپذیرید طبیعتا. اگر نه، دربارهش به شکل منطقی گفتگو کنید تا به نتیجه برسید.