اختلافات عقیده با همسرم

سلام. توی دوران عقد شوهرم هی میگفت من نیاز جنسیم بالاست. همین که رفع نمیشه من حالم بد میشه ازش میپرسیدم چجوری میشی. میگفت واسه یه لحظه حافظم دست خودم نیست  اون لحظه نمیدونم چی میشه.گذشت و گذشت هر وقت اینجور میشد میگفت تقصیر توست حال من اینجور میشه تو نمیای پیشم و... عروسی کردیم شوهرم  باز اینجوری میشد حالش. یه بار بردیمش دکتر گفت برید ام آر آی  رفتیم عکس گرفت گفت کیست مغزی داره. دچار بیماری صرع  هستش. وای حالم بد بود. خیلی مذهبی شده بود  یعنی من با مانتو میومدم بیرون میگفت من روم نمیشه با تو بیام بیرون و کلی اوقات تلخی میکرد. دیگه  کلا  چند روز یک بار بحثمون میشد چون یه مرد مذهبی فقط  به پوشش گیر نمیده به همه چی که باید مذهبی بشه گیر میداد بحثمون میشد. روز به روز همسرم بدتر میشد جوری که  پنج دفعه  شب اداری داشت یبارم توی خیابون حالش بد شد و یک دفعه من دیدم شلوارشو خیس کرده بود. بیماریش روی منم تاثیر گذاشته بود من یکم افسرده شده بودم  . بعضی وقتها خودم خواب میدیدم خودمو خیس کردم. بعضی وقتها میگفتم نکنه بریم یه جایی توی خانواده  اینجوری بشه آبروم بره. باورتون میشه توی این هشت ماه ما یک بار رابطه داشتیم؟ هر دفعه کلی بحث میکردم  میگفت منو تو  چند روز یک بار بحثمون میشه من حسی ندارم. قبلا یبار رفتم تو گوشیش  دیدم با یه خانوم که نمیدونم از شاگردهای حفظ قرآنش بود داشت درد و دل میکرد از بدی من میگفت  مثلا میگفت زندگیم جهنمه من همه رو سمت حفظ قرآن آوردم ولی زنم سمت حفظ قرآن نیومده. اینو دیدم ازش قول گرفتم که دیگه تکرار نشه. اما باز یک ماه پیش رفتم گوشیش باز  درد و دل کرده بود. قهر کردم رفتم خونه مامانم تقریبا یه هفته پیش خانوادش اومدن خونه ما همش از من ایراد میگرفتن میگفتم دوست نداشتم رفته  پی وی ی زن  درد و دل و اینا میگفتن  تو اصلا نباید میرفتی توی گوشی شوهرت خلاصه  کلی بحث کردن آخرش شدن دعوای خانواده ها . منم اولش گفتم  من به همسرم گفتم دوبار بریم مشاوره  ولی میگه من بیامم مشاوره  غیر حرفهای  مذهبی به من بزنه قبول نمیکنم.  چرا همسرم  این هشت ، نه ماه رابطه برقرار نمیکرد