2794

دوراهی برای عشق قدیمی

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 338 بازدید

سلام.  من بیست سال پیش در 19 سالگی عاشق شدم ، با مردی دوست شدم بسیار اتفاقی که حدود 15 سال از من بزرگتر بود و این رابطه 4 سال ادامه پیدا کرد و این رابطه از حالت عادی خارج و تبدیل به عشقی عمیق برای من شد، اما متاسفانه بعد از مدتی از سوی ایشون رابطه قطع شد با دلیل اینکه فایده نداره و این تفاوت سنی به جایی نمیرسه . نمیدونم ،خیلی تلاش کردم خیلی قطع و وصل میشد آخری ها رابطه مون ، هر بار من برمیگشتم و البته اون هم با روی باز استقبال میکرد و دم از دلتنگی میزد اما آخرین بار رفتم تموم شد .

بعد از دو سال یا سه سال حدودا ازدواج کردم دیگه کسی برام مهم نبود فکر میکردم اگه ازدواج کنم حتما دوباره عاشق میشم و درست میشه ازدواج کردم و اون رو فراموش . دل دادم به زندگی و دیگه مهم نبود قبلا چی شده اما متاسفانه انتخابم غلط بود پیش هر مشاوری که توی 10 سال زندگی مشترکم رفتم فقط جدایی رو پیشنهاد میکرد خلاصه هم شد طلاق و تمام.

بعد از چند ماه یادش افتادم زنگ زدم سر از پا نمیشناخت از خوشحالی گفتم که چی شده ، مکث کرد گفت تازه جدا شدی راهی نداره آشتی کنی؟ عصبانی و ناراحت شدم از حرفش . بماند با اینکه اون همه خوشحال شده بود یهو ورق برگشت ،چند باره دیگه هم زنگ زدم و بهش گفتم من هنوز میخوامش گفت نه سنی ازم گذشته من نمیخوام دوباره وارد رابطه عاطفی بشم گفتم سنت برای من مهم نیست من اگه فراموش کن بودم بیست سال زمان کافی برای فراموشی هست . خلاصه بگم هر بار که زنگ میزنم با روی باز و با احترام زیاد باهام حرف میزنه ، صحبتهایی که اکثرا در حد احوالپرسی نگهش میدارم و گاهی که خیلی دلتنگ میشم بهش میگم دلم برای عشق قدیمم خیلی تنگ شده که تو تنها سایه ای از اون هستی . حتی بهم میگه ارتباطت رو باهام قطع نکن هرجا بگی میام حتی، تا کمکت کنم فراموشش کنی. هنوز از نزدیک نرفتم ببینمش خیلی دلتنگم و هر ثانیه به یادشم  اون به نظرم با دست پس میزنه و با پا پیش میکشه نه دیگه میگه دوستم داره نه میگه کات . یه بار که داشتیم حرف میزدیم تا صبح به حرفهام گوش کرد البته این تماسها بسیار با فاصله است مثلا در ماه یه بار یا دوبار، لا بلای حرفهاش مثلا داشت از رنگ لباسی که اولین بار که دیدمش حرف میزد ،گفتم مگه یادته ،جواب داد ،همه چی با جزییات.

من اون رو فراموش نمیکنم الان بیست ساله پس نگید که سعی کن فراموش کنی چون نشدنیه . بسیار دوستش دارم و توجه کنید من 40 سالمه نه یه دختره 18 ساله و این عشق بسیار عمیق و پخته شده اما دو راهی که دارم دلم نمیخواد تا اون نخواد من رو برم جلوتر . اما میترسم که کنار بکشم کاری که چند سال پیش کردم و پشیمونی برام موند . نمیدونم چیکار کنم عزت نفسم رو حفظ کنم و بکشم کنار اما اگه نیاد جلو چی؟ میگفت من یه بار زندگیت رو خراب کردم دوباره نمیخوام اینطور بشه . یا برم و بگم من دوستت دارم و این حقه منه . اصلا به نظرتون چه طور میشه این همه علاقه رو ندید گرفت؟ از جانب اون میگم . چطور یه خانمی رو که کلی ازش جوون تره ،زیباست خوش تیپه و بسیار عاطفی و مهربون با قلبی بسیار پاک (اینا رو خودش میگه راجع به من ) ندید گرفت و کنار رفت . بهش میگم مگه دوستم نداشتی میگه عاشقت بودم اما الان عوض شدم . میگم اگه یادت رفته من رو چطور رنگ لباسم رو تو اولین قرارمون  بیست ساله پیش یادته؟ میگه همه چی یادمه. به قرآن دیوانه شدم دلم بی قرارشه اما دوست دارم اون بیاد جلو این بار. میترسم برم جلو و ببینم واقعا نخواد میترسم نرم جلو و اون بازهم به خیالش فداکاری کرده باشه برام. دوستم داره میدونم مثلا توی همین حرف زدنهامون هر بار گفتم مثلا با آقای فلانی حرف زدم عکس العمل نشون میده و حسادتش معلومه و اعتراض میکنه .


اطلاعات تکمیلی

سن 40 جنسیت زن شغل کارمند وضعیت تاهل مطلقه
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیز

با دقت نوشته های شما را خواندم، هیچ فرد سومی جز شما نمیتواند برایتان تصمیم بگیرد به این رابطه ادامه دهید یا خیر؟

شما مهم هستید و تصمیمی که می تواند به شما برای آرامش تان بگیرید.

روزهای سختی داشته اید و اکنون صحبت با فردی که به شما حس دوست داشتن میدهد برایتان ارزشمند است 

کسی که به حرف هایتان گوش می دهد و درکتان میکند.

فقط برای ادامه رابطه تان در نظر بگیرید آیا توان و تحمل دارید روزی که از امروز عمیق تر ایشون را دوست داشتید تصمیم به قطع رابطه گرفتن قدرت تحمل نبودشان را دارید؟

حضور امروز ایشون بر اساس تصویری است که شما از ایشون برای خود ساخته اید یا واقعا ایشون همراه منطبق بر خواسته شماست چون همان قدر که شما در طی این سال ها تغییر کرده اید ایشون نیز عوض شده اند 

و در آخر تصمیم برای یک رابطه پایدار و رسمی (منظور عقد و ازدواج نیست اینکه بعنوان حتی دوست با شما همراه باشند) یکی از ارکان عشق و دوست داشتن است. عشق سه بعد دارد که تعهد رکن اساسی نگه داشتن  رابطه است. بنابراین این همه تردید ایشون چقدر استرس و ناراحتی مضاعف برایتان ارمغان می آورد؟

در حال حاضر احساسات شما بسیار زیاد است و این طبیعی ست. 

به خودتان فرصت دهید، بنویسید تا آرام تر شوید.

فقط هر وقت می خواهید با ایشون صحبت کنید قبلش بنویسید چه احساسی دارید و چی باعث میشه به صحبت با ایشون نیاز دارید.

 آگاهی به شما کمک می کند تا متوجه شوید احساستان یک نیاز است یا خیر.

ایام بکام🌹🌹🌹

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

اعتیاد همسر و دوراهی برای طلاق

پاسخ سلام دوست عزیزبرای تصمیم گیری بهتر باید شرایط خود را با دقت بررسی کنید سود و زیان ادامه زندگی و جدایی را بررسی کنید و ببینید کدام کفه سنگین تر هستند.توانمندی ها و کارایی که برای یک زندگی مستقل لازم اس...

دوراهی منتظر ماندن برای خواستگار

پاسخ سلام عزیزم منتظر ماندن کار غلطی است بخواه که زودتر با همان شرایطی که دارد اقدام کند اگر اقدامی نکرد رها کن و هر زمان خواستگار خوبی داشتی و مورد پسند خودت و خانواده بود پاسخ بدهید . موفق باشید

مشکل داشتن با دوست قدیمی

پاسخ سلام اصلا نگران نباشید. خداوند به اندازه‌ی توان انسان‌ها تکلیف می‌خواهد نه بیشتر. وقتی نمی‌توانید، ناراحتیِ ایشان بی‌مورد است. به فکر بجا آوردنِ حق همسر و فرزندتان باشید و به خودتان فشار و استرس وارد...

سرکلاژ قدیمی

پاسخ با سلام اكر باز نكرديد قبلا نيازي به تجديد نيست ولي درهر حال تحت نظر متخصص پره ناتولوژي باشيد