سلام دوست عزیزم
یادداشت شما رو خوندم و چون در انتها سوال خاصی رو مطرح نکرده بودین، نکاتی رو براتون میگم. بخشی از نکات، مربوط به شخص شما هست و بخشی مربوط به رابطهتون.
گفتید که 1 سال با همسرتون دوست بودین و 2 سال هم هست ازدواج کردین. در واقع شما در دوران نامزدی نیستید و ایشون، رسما همسر شما هستند. میخوام ازتون بپرسم مشاورهی پیش از ازدواج رو انجام دادید یا نه. مواردی رو مطرح کردید از قبیل اینکه چون همسرتون میخواستن، از بهترین دوستانتون گذشتید و باهاشون قطع رابطه کردید. به خاطر همسرتون چادری شدید. کلا آدمی شدید که ایشون میخواست از شما بسازه. در ادامه اشاره کردید که شما مظلوم و باادب هستید و از هر لحاظ به همسرتون برتری دارید.
ببینید عزیزم، مظلوم بودن برخلاف تصور عدهای از مردم، اصلا ویژگی مثبتی نیست. آدم مظلوم، فردی هست که عملا به دیگران اجازه میده بهش ظلم کنند چون حق خودش نمیدونه نظر و درخواستش رو مقتدرانه بیان کنه یا اینکه بلد نیست چطور باید این کار رو انجام بدهد. ضمن اینکه لازمهی ازدواج، پذیرش طرف مقابل به همون شکلیه که واقعا هست. با همون خصوصیات ظاهری و اخلاقی. در رابطهی شما و همسرتون، شما احساس میکنید از هر لحاظ برتر هستید و ایشون هم از جنبههای مختلف، سعی در تغییر شما داشتند. شما همدیگه رو اونطور که باید، نپذیرفتید.
اشاره کردید که قبلا با همسرتون رابطهی گرمی داشتید ولی چند ماهی هست هرقدر شما به ظاهرتون رسیدگی میکنید و پیشقدم میشید، همسرتون اعتنا نمیکنند اما با خانوادهشون رابطهی خوبی دارند. میخوام بهتون بگم چیزی که باعث گرمی رابطهی یک زوج میشه، فقط زیبایی ظاهری، خوشاندام بودن، تمیزی، رابطهی جنسی و مواردی از این نیست. البته که این موارد، اهمیت زیادی دارند اما تمام ماجرا این نیست. هیچکس بهتر از خود شما نمیتونه متوجه بشه که چه اتفاقی افتاده که رابطهی شما و همسرتون، کیفیت قبل رو نداره.
بعضی از زوجها فکر میکنند با برگزاری جشن عروسی و یا بچهدارشدن، مشکلات رابطهشون حل میشه اما در واقع اینطور نیست. وقتی مشکلی وجود داره، بهتره که بررسیش کنیم و براش راهکار پیدا کنیم. بهتون پیشنهاد میکنم با همسرتون قرار ملاقاتی ترتیب بدید زمانی که ایشون خسته نباشن و کسی هم مزاحم شما نشه. دربارهی برادرشون یا هر کس دیگه هیچ اشارهی مستقیمی نکنید. گله و شکایت نکنید. و بابت کارهایی که کردین، منت نگذارید. فقط به همسرتون بگید که دوستش دارید و دلتون میخواد رابطهتون گرمای قبل رو داشته باشه. بعد هم دربارهی خودتون، احساستون و درخواستهاتون صحبت کنید. سعی کنید فضایی ایجاد کنید که همسرتون کسل نشه و بیشتر صحبت کنه تا شما متوجه بشید اشکال رابطهتون کجاست. حواستون باشه توی صحبتشون وارد نشید، زیاد حرفشون رو قطع نکنید و چند دقیقه اجازه بدید خودشون صحبت کنن تا بتونید متوجه بشید محتوای کلامشون به طور کلی حول چه محوری هست.
این خیلی مهمه که شما به جای خودخوری و گریه کردن یا قهر کردن و قطع رابطه، بتونید با همسرتون صحبت کنید. احساساتی رو که برای من توضیح دادین، به همسرتون هم بگید. مثلا نگید "تو بیتوجهی! تو فقط حواست به خانواده ات هست. تو به کارت خیلی اهمیت میدی اما به من که میرسی چرت میزنی!". جملههاتون رو با "من" شروع کنید. مثلا: "من از اینکه مثل قبل، رابطهی گرمی نداریم خیلی ناراحتم و احساس تنهایی میکنم. ناراحت شدم وقتی که اون شب اومدی خونهی ما، سریع رفتی خوابیدی. دلتنگت بودم و دوست داشتم با هم حرف بزنیم. ازت میخوام که... بعد خواستههاتون رو مطرح کنید.
وقتی به این شکل صحبت کنید، همسرتون عصبانی و کسل نمیشه و دلیلی برای گارد گرفتن و دفاع از خودش پیدا نمیکنه چون شما با کلامتون به ایشون حمله نکردید و از جایگاه خودتون صحبت کردید.
با آرزوی آرامش برای شما
مشاوره پیش از ازدواج انجام ندادیم چون ایشون در دوران دوستی مشکلی با شخصیت و ظاهرو دوستان من نداشتند و من فکر کردم ایشونو شناختم توی این یک ساله و شخصیت ایشون همینه اما تو دوران عقد کاملا عوض شدند. و سعی در تغییر من داشتن و موفقم شدن. و اینکه خانم دکتر بنظرتون چون سنم کمی کم هستش توی کاراش با من مشورت نمیکنه؟ میتونه دلیلش این باشه؟؟ من اصلا بچگونه رفتار نمیکنم
عزیزم برای خیلی از افراد پیش میاد که با کسی دوست هستن - حتی بیش از ۱۰ سال - و بعد از ازدواج، فکر میکنن که طرف مقابل تغییر کرده و اصلا اون آدم قبل نیست. در حالی که اون فرد، تغییری نکرده و این خانم یا آقا تازه داره به دور از هیجانات زمان دوستی و در موقعیت زندگی واقعی، طرف مقابلش رو میبینه و به شناخت بیشتر و عمیقتری میرسه. ضمن اینکه شما در دوران دوستیتون ۱۶ الی ۱۷ ساله بودید و این سن برای تصمیم بزرگی مثل ازدواج، زیاد مناسب به نظر نمیرسه در کل. چرا که آدمها با بالا رفتن سن به ثبات و پختگی بیشتری میرسن و شاید یک خصوصیاتی که مثلا در ۱۸ سالگی برای کسی مهم هست، در ۲۸ سالگی زیاد مهم نباشه و برعکس. البته عرایض بنده در مورد سن ازدواج، یک بیان کلی هست و ممکنه در مورد تمام افراد به صورت صد درصد مصداق نداشته باشه. در مورد همسرتون باید بگم که ایشون رو نمیشناسم و نمیدونم که نگرش ایشون دربارهی تصمیمگیری در زندگی مشترک چی هست. مشاورهی پیش از ازدواج، مختص افرادی نیست که مثلا به صورت سنتی با هم آشنا شده اند یا با هم مشکلات زیادی دارند. به طور کلی، ماجرای دوستی با ازدواج متفاوت هست. و ما نمیتونیم همونطور که به مرور زمان به شناخت از دوستان همجنسمون رسیدیم، برای شناخت پیش از ازدواج هم زمان خیلی زیادی رو برای هر یک از خواستگاریها صرف کنیم. مشاوره به افراد کمک میکنه همدیگه رو از جنبههای مختلف بشناسن و بدونن که در زندگی با چه چالشها و مسائلی روبرو خواهند بود و چطور میتونن با هم سازگار بشن. اصلا میتونن و میخوان این کار رو انجام بدن یا نه. در نهایت هم تصمیمگیری به عهدهی خودشون هست و مشاور برای مراجعین تصمیمی رو نمیگیره. مسالهی حجاب و پوشش، مشورت و تصمیمگیری و همچنین نحوهی معاشرت با اقوام و دوستان هم از مواردی هست که در مشاورهی پیش از ازدواج دربارهش صحبت میشه و ما گفتههای طرفین رو حمل بر صحت میکنیم. اگر قبل از ازدواج در این زمینه توافق کردید، نیازی نیست بعد از ازدواج، خلاف اون عمل کنید چون مدام در حال تغییر خواهید بود برای کسب رضایت طرف مقابلتون و این مساله از شما فرد دیگری میسازه که نه مطلوب خودتون هست، نه هیچکس دیگه. اگر هم توافقی نکردید همونطور که توضیح دادیم در یک فضای مناسب با همسرتون صحبت کنید و به یک اتفاق نظر برسید. اگر نتونستید نتیجه بگیرید با هم برای مشاورهی حضوری اقدام بفرمایید