2794

مشکلات دوران کودکی و عدم علاقه به جنس مخالف

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 232 بازدید

سلام. وقتتون بخیر. من یه دختر مجرد هستم. تقریبا از دوران ابتدائی متوجه مشکلات خانوادگی شدید - اعتیاد پدر به مواد مخدر و روابط پر تنش پدر و مادرم شدم و آسیب های بسیار شدید و جدی بهم وارد شد و هنوزم که هنوزه رو زندگیم تاثیرات شدیدا منفی گذاشته. به چند تا از مشکلات دیگه هم باید اشاره کنم بابت مطرح کردن پرسشم از محضرتون. 

1) یکی از بستگان خیلی نزدیک ما وقتی من خردسال بودم همیشه سعی داشت از لحاظ جنسی بهم تعرض کنه و خوشبختانه با وجود آسیب های روحی شدیدی که بابتش دیدم فقط در حد دست کشیدن و اینا بوده و من با وجود اینکه سن بسیار پایینی داشتم ولی عقلم میرسید و  همیشه از دستش فرار میکردم و یه جورایی هر طوری شده جلوش رو میگرفتم ( این ترس شدید و نگرانی های دائمی من و فرار کردن از دستش یه چیزی حدود 10 سال طول کشید - ایشون اون موقع پسر بچه ای چند سال بزرگتر از من بودن و من از 5 سالگی متوجه رفتارهای زشتشون شدم و دائما ازشون دوری میکردم)

3) پدر من متاسفانه گذشته بسیار بدی داشت و هر خواستگاری با واسطه میاد با اشاره مستقیم یا غیر مستقیم به رفتار های پدرم میره. آخرین خواستگاری که اومدن خونمون به این موضوع اشاره کردن و رفتن. که رفتنشون رو من دوست داشتم چون علاقه ای به جنس مخالف ندارم (نه که گرایش های دیگه ای داشته باشم )

4) من توی دوران کودکی مادر به شدت کنترل گرائی داشتم که همیشه با کاراشون من رو عذاب میدادن. من عاشق مادرم هستم ولی واقعا نمیتونم منکر این بشم که چقدر من رو آسیب پذیر بار آوردن. همیشه در حال دستور دادن به من بودن: نخند - نگاه نکن -  این چیه توی کیفت؟ چرا اینجا رفتی؟ چرا از اونجا اومدی؟ اون دوستت کیه و ... همه اینها در حالی بوده که اگه تعریف از خود نباشه  من بچه بسیار معصومی بودم و واقعا تمامی افکارهای مادرم راجع به من پوچ و تو خالی بود که اگه نبود همینجا بهش اشاره میکردم. خانواده مادریم پسر رو گل پاک روییده بر خاک تصور میکنن و دختر رو حتی از دوران کودکی منبع فساد و ناپاکی! (الان مادرم بسیار عوض شدن و خیلی بهتر که متاسفانه یکم دیره!)

متاسفانه این مشکلاتی که بهش اشاره کردم رو باور من راجع به ازدواج و مخصوصا جنس مخالف تاثیر به شدت منفی گذاشته. من به جز اولین و آخرین علاقم به جنس مخالف دیگه سمت هیچ فردی نرفتم . من میتونم یه پسر رو به عنوان همکلاسی - فروشنده - دکتر- استاد - راننده و غیره تحمل کنم و کاملا عادی باشم ولی وقت بحث ارتباط عاطفی پیش میشاد (خواستگاری - دوست داشتن و غیره) من از پسرها متنفر میشم و اگه بخوام حسی رو که دارم با کلمه توجیه کنم میتونم به "تجاوز" اشاره کنم. یعنی وقتی با خواستگاری توی خونه حرف بزنم (با نهایت احترام به تمامی آقایون) حس میکنم حالم ازش بهم میخوره! چندتا خواستگار و به خاطر اصرار خانواده پذیرا شدیم که الان اون مراسم ها هم منتفی شده و من به هیچ وجه اجازه خواستگاری نمیدم دیگه. من ته دلم دوست دارم ازدواج کنم و نیازشم توی خودم حس میکنم ولی وقتی پای عمل میاد وسط همون حالت تهوعه میاد سراغم.

سوالی که خدمتتون دارم اینه که آیا این حس من راجع به روابط عاطفی با جنس مخالف طبیعیه یا خیر. امکانش هست دید من راجع به مردها بهتر بشه؟ من میدونم توی دوران جوانی یه اشتباهی رو مرتکب شدم اما نمیدونم چرا الان علاقه ای به جنس مخالف ندارم و نمیتونم یه پسری رو دوست داشته باشم.

خیلی ممنون از لطفتون - (شرمنده بابت متن طولانی و مرسی که برخوردتون صمیمی هستش و آدم میتونه به همه مشکلاتش اشاره کنه)


اطلاعات تکمیلی

سن 28 جنسیت زن شغل بیکار وضعیت تاهل مجرد
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام همراه عزيز ✋🏻

ممنون از اينكه ما را انتخاب كرديد

شرايط شما را كاملا درک ميكنم ، چنين فضايی حس آرامش را از بين ميبرد . دوست خوبم فقط شما نيستيد كه با چنين مساله ايی در فضای ارتباطی خود و خانواده تان مواجه هستيد، متاسفانه اين مساله به اين سادگی نيست كه بدون بررسی های لازم برطرف شود . رفتار والدين ما تابعی از طبيعت اطراف ماست و اثرگذارترين و مفيدترين تغييرات در هر پديده طبيعت (من جمله رفتار والدين ) زمانی حاصل ميشود كه تغيير از نگاه ما و رفتار ما آغاز ميشود به عبارتی با تغيير در رفتار خودمان آنها را به بازخورد مطلوب وا داريم.

بهتر است شما زمانی رو به خود اختصاص دهيد. خانواده ايی كه داريد رو بپذيريد . و بابت خانواده تان خود را سرزنش نكنيد خودتان را كامل بپذيريد و به خودتان باور داشته باشيد و برای بوجود آمدن احساسات بهتر كمک كنيد، چون شما تغييری در پدر و مادرتان نميتوانيد ايجاد كنيد . اين را بخاطر داشته باشيد كه اين شما هستيد كه بهترين كمک را ميتوانيد به خود بكنيد. پس بهتر است اول از همه خودتان را دوست داشته باشيد . و مسائل گذشته رو بپذيريد ،نعمت های خود را شمارش كنيد . از حساسيت بيش از حد در هر زمينه بپرهيزيد. ساعت هايی از روز را در اتاق تاريک موزيک بزاريد و دراز بكشيد ،كاملا آزادی رها باشيد .بعد از مدتی ميتوانيد افكار و احساسات تان را كنترل كنيد. نوشتن يادداشت های روزانه  راهی بسيار خوب برای بيان احساسات و مقابله با احساسات منفی است . همچنين يک دفترچه يادداشت سپاسگزاری داشته باشيد . هر بار كه احساس كرديد افكار منفی به سمت شما سرازير شده اند ،به يک تابلو توقف بيانديشيد . اين تصوير باعث ميشود كه افكار منفی از شما دور و افكار مثبت جايگزين شان شود . شما هم مانند ديگران لائق بهترين ها هستيد. روزانه ورزش كنيد و رژيم غذايی سالم و متعارفی داشته باشيد . با دوستان و آشنايان كارهای تفريحی و سرگرم كننده داشته باشيد . در كلاس های آموزشی خودشناسی شركت كنيد . يک برنامه روزانه منظم ورزش پياده روی ،يوگا ،حركات كششی برای خود تنظيم كنيد. از روش های آرام سازی و ريلكسشن كمک بگيريد . روزانه ١٥ تا ٣٠ دقيقه تنفس آهسته و عميق ميتواند به خوبی به شما كمک كند . خودتان را باور كنيد ، با تمام ويژگيهای مثبت و منفی بپذيريد هر گونه افكار منفی كه درباره خود و خانواده تان داريد  را شناسايی كنيد كه اين افكار منفی از كجا آمده است . منتقد درونی تان را تعليم دهيد كه شما را تشويق كنيد كه فقط توصيه ها و پيشنهادات مثبت برايتان داشته باشد . هر روز صبح مقابل آئينه بايستيد و از خودتان تعريف كنيد ،خودتان را در آغوش بگيريد و نوازش كنيد .

دوست عزيز اول سعی كنيد خودتان و خانواده تان را دوست داشته باشيد و بپذيريد .

احساس مربوط به جنس مخالف هم طبيعی است و با گذراندن اين مراحل و كمک گرفتن از مشاوره حضوری حل ميشود.    

                 

                      شاد و موفق باشيد 🌷🙏🏻


تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha