2794

تاثیر اعتیاد مادرم بر زندگی من

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 92 بازدید

 سلام و خسته نباشید. مدتهاست از زندگیم خسته شدم من توی خونه ای بزرگ شدم که از ۸ سالگی پدری توش نبود قبلشم بابام مریض بود مامانم خرج خونه رو می داد چون مدرکش هم خیلی بالا نبود مجبور بود یا نبود کارهایی می کرد که در شان خانوادمون نبود بعدشم که پدرم فوت شد مامانم از هیچ گناهی فرو گذاری نمی کرد نمیخوام بگم مامانم بده یا من خوبم اما من بچه بودم که مامانم جلوی چشم من خیلی کارها می کرد اعتیاد پیدا کرد خیلی سختی کشیده خیلی زجر کشیده ولی منم دخترشم خلاصه بعد ۸ سال مامانم ترک کرد و دوباره ازدواج کرد مرد خوبی بود اما مامانم نساخت باهاش تا اینکه دوباره رفت سمت اعتیاد و همون کارهاش الان من ۱۸ سالمه ۸ ماهی میشه عقد کردم فقط برای اینکه این چیزها رو نبینم ما خانواده شهیدیم اصلا مامانم به بقیه فامیلامون نمیخوره شوهرمم مرد خوبیه ولی از گذشته مامانم هیچ اطلاعی نداره منم اگه بگم آبروم میره برعکس خانواده شوهرمم خیلی خوبن من الان که عقدیم همش میام خونه مامانم به بهانه اینکه مامانم تنها نباشه اما وقتیم هستم جلوم قلیون می کشه با اون دوستهای لا ابالیش می گرده یکسره با گوشیشه وقتیم نیستم یک سره زنگ می زنه گریه می کنه. خب بخدا منم آدمم اون از بچگیم اینم از جوونیم از خودم متنفرم هر وقت میگم بهش چرا اینکارها رو می کنی میگه بخاطر توست بخدا من بدم میاد از اینکارهاش خجالتم میکشم جلوی شوهرم نمیدونم چند ماهی که مونده تا عروسیمو چجوری سر کنم تا حالا دانشجو بودم یه شهر دیگه فقط آخر هفته ها بود این دو ماهی دیگه رو چیکار کنم خیلی ببخشید طولانی شد من می ترسم به کسی درد و دلمو بگم از آبروم می ترسم

اطلاعات تکمیلی

سن ۱۸ جنسیت زن شغل دانشجو وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیز خوشحالم که مارو انتخاب کردید و مسائلتون رو با ما درمیون گذاشتید ،شرایط سختی رو سپری کردید و قابل درک هست که احساس خستگی داشته باشید خوب شرایطی در زندگی شما وجود داشته که برای یک کودک هشت ساله سخت بوده ،از دست دادن پدر و کار کردن مادر و اعتیاد مادر ،اما نکات مثبتی در زندگی شما وجود داره این که شما تحصیل می کنید و دانشجو هستید و استقلال دارید و همچنین همسری که خانواده خوبی دارد و از نظر شما انسان خوبی هست .در رابطه با مادرتون سعی کنید به جای قضاوت کردنشون بیشتر با ایشون همدلی کنیدو وظایف فرزندیتون رو به جا بیاریدو در رابطه با اعمالی که انجام میدن سعی کنید در فضایی همدلانه احساستون رو با مادرتون در میون بگذارید ،در رابطه با خودتون هم که گفته بودید من از خودم متنفرم،بهتر هست با خودتون مهربانتر باشید و شفقتتون رو نسبت به خودتون بالا ببرید و این خود دوست داری و مهربانی با خودتون کمک می کنه کمتر خودتون و مادرتون رو سرزنش کنید و آرامش رو تجربه کنید .

یک مشاور دلسوز و آگاه در مسیر زندگیتون می تونه بسیار موثر باشه.

 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha