سلام دوست عزیزم
همونطور که خودتون هم اشاره کردین، دخالت دادن خانوادهها، مطرح کردن تعارضات و درخواست از اونها برای اینکه مداخله و صحبت بکنن، راهکار مناسبی نیست. در هر زندگی و رابطهای، حتما مسائل و مشکلاتی وجود داره و این خود ما هستیم که بایستی چارهجویی بکنیم ببینیم مشکل از کجا نشات میگیره و درصدد رفعش بربیاییم یا اگر موفق نشدیم، از مشاور حرفهای کمک بگیریم. دقیقا کاری که شما انجام دادین.
نکتهی دیگری که به نظرم میرسه، این هست که نه جواب دادن به ایشون مشکل شما رو حل کرده، نه اعتراض نکردن. حتی وقتی ایشون برای آشتی بیان، کماکان مشکل به قوت خودش باقی هست و بعد از مدتی دوباره خودش رو نشون میده.
شما نوشتید که همسرتون نمازخون و اهل کار هستن. ولی اخلاقشون خوب نیست، الفاظ بدی به کار میبرن، برخورد مناسبی ندارن، لجبازی میکنن و با هیچکس کنار نمیان. هر شب با دوستاشون هستن و در جواب اعتراض شما گفتهن که توی خونه دلخوشی ندارن. میشه اینطور برداشت کرد که ایشون سالهاست با دوستاشون خوب کنار میان اما با خانواده نه؟
ببینید عزیزم، سهم شما در زندگی مشترکتون صددرصد هست. سهم همسرتون هم صددرصد. ایشون در جریان صحبتهای ما نیستن و ما طبیعتا نمیتونیم روی همکاریشون فعلا حساب کنیم. و این خیلی خوب هست که شما علیرغم حس بد و ناراحتیتون به دنبال یک راه حل مناسب هستید.
گاهی اوقات رفتاری که ما از خودمون نشون میدیم، نشانگر طرز فکر خودمون هست. ولی گاهی اوقات، رفتار ما خیلی تحت تاثیر دیگران قرار میگیره. اگه اطرافیان بیاحترامی کنن، ما هم جوابشون رو میدیم. اگر بد برخورد کنن، ما هم سرسنگین میشیم. و در کل، رفتارمون محدود میشه به واکنشی که نسبت به دیگران داریم. دیگران با کلامشون و با رفتارشون، میتونن ما رو کنترل کنن و تعیینکنندهی رفتارمون باشن. ولی ما میتونیم به جای تاثیرپذیربودن، تاثیرگذار باشیم.
بنشینید با خودتون فکر کنید علیرغم تمام اشتباهات همسرتون، خود شما کجا حرفی زدین که خوب نبوده. کجا رفتاری داشتید که میتونست خیلی بهتر باشه. کجا لجبازی کردین و ... و تلاش کنید تغییر رو از خودتون شروع کنید. اگر تا دیروز وقتی همسرتون وارد منزل میشدن، شما مثلا به ساعت نگاه میکردین و معترض بودین به اینکه چرا دیر اومدن، از امروز میتونید رفتار قشنگتری رو جایگزین کنید. اگر تا دیروز وقتی از چیزی ناراحت میشدین، سرسنگین رفتار میکردین، از امروز تلاش کنید بدون توهین، تحقیر، تهدید، سرزنش، برچسب زدن، متهم کردن و ... احساس واقعیتون و درخواستتون رو شفاف و واضح بیان کنید.
یک مثال براتون بزنم:
حالت اول: چقد تو بیمسئولیتی. سه تا خرید بهت سپردم دو تاش رو یادت رفت. انقدرم بددهنی نمیشه دو کلمه باهات حرف زد. باز من یه چیزی بهت گفتم، شروع کردی لج من رو دربیاری و ضایعم کنی. آشتی کردنت هم همینجوریه. منتکشی میکنی که بعدش هرچی دلت میخواد بهم بگی.
حالت دوم: این خریدت خیلی خوبه عزیزم دستت درد نکنه. دو تا چیز دیگه هم لازم داشتیم برای اینکه شام درست کنم. الان گیج شدم نمیدونم بدون اونا چه غذایی درست کنم. میتونی بری بقیه خریدا رو انجام بدی؟ یا یه غذایی پیشنهاد بده امشب درست کنم که اون خریدا رو لازم نداشته باشه.
وقتی مساله اینجوری مطرح بشه، طرف مقابل احساس نمیکنه بهش حمله شده. پس طبیعتا در صدد دفاع از خودش هم برنمیاد. بدون اینکه عصبانی بشه به صحبتها گوش میده و بعد یا میره خرید کنه یا میگه خستهست و نمیره. یا یک غذای دیگه پیشنهاد میده یا میگه من نمیدونم. خودت یه کاریش بکن. این خیلی طبیعی هست که اطرافیان در مقابل تغییر ما ناخودآگاه مقاومت بکنن و بخوان همون سیستم قبلی رو ادامه بدن. ولی کسی که تصمیم گرفته و تغییر رو انتخاب کرده، اگر ناامید نشه و به تلاشش ادامه بده، روز به روز به نتیجهی مطلوب نزدیکتر میشه.
شما با این روش میتونید اون احترام و صمیمیتی رو که لازمهی هر زندگی و هر رابطهای هست، به مرور زمان ایجاد کنید. وقتی فضای رابطهی شما یک فضای آرام سرشار از احترام و صمیمیت و امنیت بشه، احتمالش خیلی بیشتر هست که همسر شما اون دلخوشی رو که به دنبالش هستن، کنار همسر و فرزندانشون تجربه کنن. این احساس مسئولیت شما در قبال رابطهی زناشویی و زندگی خانوادهتون، قابل احترام هست.
با آرزوی آرامش و شادی برای شما
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید