2794
سلام خانم دکتر ممنون که جواب دیروزم رو دادید خانم دکتر الان دو ساله که با خانواده شوهرم قهر کردم و باهاشون قطع رابطه کردم. تقریبا دو سال پیش پدر بزرگم فوت کردو ما رفتیم شهرستان برای مراسم عزاداری .خانواده خودم با تمام فامیلامون همه تو یه استان دیگه هستن من و شوهرم و خانواده شوهرمم به خاطر شغلشون یه استان دیگه هستیم. برای مراسم عزا که رفتیم مادر شوهرم با خواهر شوهرم هر جا پیش هر زنی مینشستن از من بد میگفتن و آبروم و میبردن و الکی مادر شوهرم پیش همه می نشست و میگفت خانواده من به زور دخترشون و یعنی من و به زور سر پسرشون و بازی دادم و باهاش ازدواج کردم. در حالی که خانم دکتر خدا شاهده من کلا آدم ساکت و آروم و خجالتی هستم. تو دوران مجردی هم دخت آفتاب مهتاب ندیده بودم و خانوادمم آدمای مذهبی هستن که کلا هممون سرمون تو لاک خودمونه و کار به کار هیچکس منداریم. وقتی اومدن خاستگاریم طولم کشید تا جواب دادیم. .بعد خانم دکتر مادرشوهرم اینجوری به همه الکی میگفت که من به زور با پسرش ازدواج کردم در حالی که خانم دکتر تو تاپیک قبلیمم بهتون گفتم که من از پسرشون اصلا خوشم نمیومد ولی به اسرار پدر و مادرم که میگفتن بلاخره فامیله دیگه باهاش ازدواج کردم. حالا این به کنار بعد از مراسم عزا خاله خودم من و شوهرم و پدر شوهرم و که میشه برادرش رو با مادرشوهرم و پسر اون دایی دیگه ام با زنش رو دعوت کرد که بریم خونشون. پدر شوهرمینا قبل از ما رسیده بودن اونجا ما هم که رفتیم وقتی به پدر شوهرم و مادر شوهرم سلام کردم اصلا محلم نذاشتن و جوابم رو ندادن. خلاصه شبم خابیدیم خونه خالم .دخترم سه چهار سالش بود و سرما خورده بود و تا صبح حالش خوب نبود و همش گریه میکرد. صبح که شد خالم گفت چرا دخترت تا صبح گریه میکرد ؟ بعد یکدفعه مادرشوهرم گفت این دخترش از بچگی تا الان نمیدونم چشه هی مریضه همیشه با لحنی بد گفت. منم دیگه نتونستم ساکت وایسم و جوابش و دادم. بعد یکدفعه اونم عصبانى شد و پیش خالم و زن اون پسر دای دیگریم هر چی از دهنش دراومد به من و خانوادم گفت.به پدر و مادرم و خاهر و برادرام فحش داد. شوهرم با مردای دیگه طبقه پاىن بودن صدای ما رو نشنیدن. خلاصه خانم دکتر منم جوابش و دادم البته نه اینکه فکر کنید منم مثل اون فحش دادم. نه .اون همش من و خانوادم و فحش داد و آبروم و پیش زن پسر دایم و خالم برد. بعدشکه مردا اومدن بالا الکی در گوش شوهرم گفت زنت آبروم و برده بهم فحش داده اگه چیزی بهت گفت به حرفش گوش نده. بعدش ما که رفتیم خونه مامانمینا خدا میدونه چندتا گذاشت روش به پدرشوهرم گفت. وقتی اومدیم خونه خودمون پدرشوهرم اومد خونمون و هر چی فحش بد بود به من و خانوادم داد و هر چی هم من میخاستم باهاش حرف بزنم و بگم که مادر شوهرم الکی میگه و اون بوده که آبروی من و برده ولی اون اصلا به حرفام گوش نداد و میگفت تقضیر تو بوده تو آبروى ما رو بردی. هر چی فحش بود بهم داد و رفت.تازةه میخاست من و بزنه که شوهرم نذاشت. شوهرمم اون موقع که باباش فحشم میداد هیچی نمیگفت و طرفداری از اونا رو میکرد. شوهرم هر وقت بحثمون راجع به خانوادش میشه همیشه طرفدارى از اونا رو میکنه هىچ وقت پشتم نیست. با اینکه خانوادش از من بدشون میان و این همه اذیتم کردن باز بعضی وقتا میگه بیا بریم خونشون و سر اینکه من نمیرم با هم دعوامون میشه. بعد از اون دعواها که با خانوادش کردم دیگه قهر کردم و الان دو ساله که نه اونا اومدن خونمون نه مان رفتم. البته شوهرم با دخترم خودشون بعضی وقتا میرن خونشون ولی من نمیرم. .خانم دکتر تو رو خدا نگید که برم خونشون و باهاشون آشتی کنم چون هر وقت که بهشون فکر میکنم اعصابم خرد میشه.
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

عزیزم من نمیگم بری خونشون وآشتی کنی . هیچ کاری رو بدون رضایت انجام نده من اصلا با خانواده همسرت کاری ندارم ودر موردشون حرفی نمیزنم . موضوع بحث من همسر شماست. در پیام قبلی گفتین که اصلا از همسرتون خوشتون نمیاد چون بدون رضایت باایشون ازدواج کردین و من هم عرض کردم که بیا تغییر دیدگاه بده و کمی هم به نکات مثبت ایشون فکر کن در پیام امروزتون چند نکته مثبت از همسرتون دیده میشد اینکه شمارو اجبار نمیکنه همراه ایشون به دیدن خانوادشون برید مهم هست ونشان از این داره که به شما احترام میزاره وارامشتون براش مهمه که حتی خانوادش هم نمیان به منزلتون به سن همسرتون اشاره نکردید ولی با توجه به اینکه خیلی زود ازدواج کردید ایشون هم باید سنشون کم باشه و طبیعی هست که اوایل زندگی تحت تاثیر والدینشون باشن به گذشته واتفاقاتش فکر نکنید وتمام تمرکزتون رو بزارید رو خانواده سه نفره خودتون. هیچ کس مهمتر از فرزند وهمسرتون نیست .سعی کنید رابطتون رو باهمسرتون بهتر کنید .شما با بی توجهی که به ایشون دارید بستری رو فراهم کردید که بیشتر به خانوادش وابسته بشه. مردها خواهان توجه و محبت هستند اگر شما این کار رو نکنی همسرتون این خلا عاطفی رو یه جای دیگه پر میکنه منظورم این نیست میره سراغ کسی دیگه ولی این خلا عاطفی اذیتش میکنه کمی با خودتون صادق باشید وببینید واقعا بعد 8سال پدر دخترتون رو دوس ندارید؟ واقعا ایشون هیچ نکته مثبتی نداره؟ اگر بخواید جدا بشید ایا پشتوانه ای دارید بنظر بنده مشکل شما با همسرتون به خاطر تجربیات تلخ گذشتست که باعث کدورت بینتون شده باایشون حرف بزنید بگید که چقدر برای شما مهمه و تلاشش رو برای زندگی میبینید از بابت اینکه مجبورتون نمیکنه به دیدار خانوادش برید ازش تشکر کنید وبگید ممنون که شرایطم رو درک میکنی ولی هیچ وقت بدگویی خانوادش رو نکنید وبی احترامی نکنید . گاهی جویای احوالشون بشید وبگید پدرومادرت برای من قابل احترامن ولی من برای حفظ حرمت ها نمیرم منزلشون وگرنه برای من مهمن که سالم وسلامت باشن مطمعن باشید که همسرتون این مطالب رو به گوش خانوادش میرسونه اگر هم نگه حداقل متوجه میشه مشکل از همسرش نیست واز شما دلخور نمیشه دوست عزیز یادتون باشه دوای دردهای این چنینی فقط محبت هست. با محبت کردن میتونید نگاه آدمها رو نسبت به خودتون تغییر بدید موفق باشید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

سلام،امروز روز 28 که از سیکل میگذره و از دیروزو نهایتا تا 20 زمان پریودیمه، در 12-22 یک شب در میون د

پاسخ سلام بهتره صبر کنید اگر تاخیر در پریود داشتید تست بیبی چک بدهید

سلام.سه روزه پسرمو ختنه کردم به روش حلقه.دیروز هیچ پوستی رو دور نوک التش نبود ولی لمروز دیدم هیت ایا

پاسخ با سلام احتمالا دلمه ناشی از ترشحات می باشد در صورت ترشحات چرکی حتما توسط متخصص ویزیت شود.

من دیروزو امروز از کیت استفاده کردم هر دوروز یک خط پر رنگ بالا و یک خطه کمرنگه کمرنگ پایین افتاد.دکت

پاسخ سلام اینکه کی آمپول را تزریق کنید باید حتماتلفنی از پزشک معالج خود بپرسید زیرا ما شرح حال کامل شما را نداریم و شما زیر نظر پزشک معالج خودتان هستید بعد از تزریق آمپول از فردای آن شب یک شب در میان تا ...

سلام بعدازچهارروز تاخیردیروز بی بی چک گذاشتم منفی شد باتوجه به اینکه هنوز پریودنشدم وپریودام هرماه م

پاسخ سلام احتمال بارداری خیلی کنه ولی باز صبر کنید اگر بعد از دوهفته به خون ری ی نیفتادید دوباره بیبی چک بدهید