2794

بی توجهی نامزد در دوران نامزدی

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 98 بازدید 2 تبادل تجربه

سلام. مدت دو ساله بدون محرمیت نامزدیم. نامزدم جدیدا کاری شروع کرده که خیلی سرشو شلوغ کرده به گفته خودش. سرکار قبلیش هم بود هر وقت زنگ میزدم میگف عزیزم من کار دارم بعداً زنگ میزنم و بعدش میشه ساعت دوازده شب به بعد. حتی دیشب طبق گفته خودش تا  12:45 مغازه بوده. دو سه شب زیر نظرش گرفتم دیدم تا دوازده مغازه بازه خیلی مشتری هم نداشت فقط موقع خواب پیام میده اگر نره گیم نت. امشب مثل همیشه بعد از دوازده شب پیام داد حالی پرسید بعدم گفت دارم میرم گیم نت منم هیچی نگفتم تا یک ساعت و نیم گذشت یکم با هم صحبت کردیم شد ساعت 3 شب بهم میگه میشه بعد پیام بدم دارم بازی میکنم. وقتی هم بهش میگم میگه من صرفاً بخاطر تو تلاش میکنم بعد با وجود این همه خستگی به من اینجوری میگی حتی چند شب پیش بعد از حدود بیست روز اونم با خواسته ی من اومد منو ببینه و با اجازه پدر و مادر بریم اطراف دوری بزنیم ساعت یازده شب گفت باید برم مغازه شاگردم توی مغازه است...

شاید پیش خودتون بگین مشکوکه بارها زیرنظرش گرفتم داداشم تعقیبش کرده جای خاصی نمیره همش مغازه است ولی کم توجهیش اذیتم میکنه خیلی زیاد گیم نتی هم که میره 24 ساعتش از دوستاشه. امشب بهش گفتم دارم میخونم چون روزها روزه ام شبها میخونم چند بار گفت به درست برست درست واجب تره شب بخیر. یعنی من یه چیزی هم بدهکار شدم. چیکار کنم به نظرتون؟  همیشه بهم میگه خیلی دوست دارم عاشقتم خیلی شبها نزدیک ساعت دو شب بهم زنگ میزنه و مثلاً معذرت خواهی میکنه که نتونسته جوابمو بده در حالی که بارها خودم دیدم تا پیامی بهش میاد سریع گوشیشو چک میکنه یا میگه ببخشید مشتری داشتم مجبور شدم قطع کنم منم بهش میگم یعنی از صبح تا شب هر موقع من زنگ بزنم کار داری؟ هر دفعه یه جور جوابمو میده. یا نهایتا عذرخواهی میکنه. به نظرتون چیکار کنم؟!


اطلاعات تکمیلی

سن 23 جنسیت زن شغل محصل وضعیت تاهل مجرد
پاسخ مشاور

مشاور ازدواج

دوست عزیز سلام
در مورد سن نامزدتون و اینکه چطور آشنا شدید صحبتی نکردید. آیا از ابتدا رابطتون به همین شکل بوده؟ آیا تا به حال سعی کردید در مورد این مسایل با هم صحبت کنید؟
باور اشتباهی که بین زوج ها وجود داره این هستش که به صورت مستقیم در مورد نیازهاشون صحبت نمیکنن و منتظر هستن که طرف مقابل حدس بزنه یا خودش باید بدونه، یا این باور اشتباه که اگه بگم دیگه ارزشی نداره. در صورتی که که چنین چیزی یک انتظار غیرمنطقی است شما باید با نامزدتون در مورد انتظارات و توقعاتی که از رابطه تون دارید صحبت کنید و همچنین خواسته ها و انتظارات او را نیز بشنوید. مهم است که این گفتگو در فضایی آرام و به دور از توبیخ و قضاوت باشد. شما باید در مورد نیازهای اصلی تون صحبت کنید و گله و شکایت رو کنار بگذارید زیرا هدف پیدا کردن مساله ایست که باعث ایجاد این مشکل در رابطه ی شما شده است.
کار دیگه این هستش که جدولی تهیه کنید و نکات مثبت و منفی رابطتتون رو بنویسید و در جدولی دیگر نکات مثبت و منفی نامزدتون رو بنویسید و ببینید کفه کدام سنگین تر است. از این طریق سود و زیانها آشکار می شود و میتوانید منطقی تصمیم بگیرید.
در این راه حتما از جلسات حضوری با روانشناس یا مشاور بهره ببرید تا فردی متخصص به هر دوی شما کمک کند.
موفق باشید.

تجربه شما

login captcha

سلام من هم چند ماهه كه نامزد كردم، البته كاملاً خصوصی و مثل شما بدون صیغه محرميت؛ ما ٤ سال همكار بوديم و دليل انتخاب من بيشتر از هر چيز عشقی بود كه اين آقا به من ابراز ميكرد توی اين چند سال؛ بی بهونه و بی مناسبت كادو بود كه واسم ميخرید، اما متأسفانه الان كه نامزديم هربار از در مياد يا ميوه دستشه يا شيرينی، اصلاً انگار به فكر من نيست كه با يه هديه كوچيک ميتونه توجهش رو بهم نشون بده،  و اين ابراز عشق و علاقه به حدی كم شده كه گاهی فكر می كنم رو دستامم راه برم ديگه توجه قبل رو بهم نداره!! كاملاً دركت می كنم البته من تا الان چند مرتبه از بی توجهی هاش شكايت كردم و حتی نيازهامو دونه دونه بهش گفتم؛ ولی تأثير آنچنانی نداشته  

لطفاً اگه به راه حلی رسيدی به منم بگو 🙏 

@بارانا٩٦

باور کن منم حس میکنم آویزونشم یه وقتهایی اینقدر بهم کم توجهه انگار من رفتم خواستگاریش در حالی که پوستش کنده شد تا من جواب مثبت دادم یعنی هر دو سه روز یک بار خونمون بودن میگفتن چی شد تو رو خدا فقط قولشو به ما بدین و فلان... ولی الان همش کار تا هم میگم میگه بخاطر تو کار میکنم بهش میگم منم نیاز به توجه دارم میرم آخی عزیزم چشم یه مدت کوتاه رعایت میکنه و بعد هیچی... یه وقتهایی اینقدر دلم براش تنگ میشه که نمیخوام یه لحظه ازم دور بشه... طاقت کم محلیشو ندارم از طرفی هم نمیتونم بهش کم محلی کنم چون دلم به شدت تنگ میشه و کلا به هم میریزم... امشب بعد از یک ماه رفتیم بیرون بعد از دو ساعت منو رسوند خونه در حالی که قبلاً پنج ، شش ساعت بیرون بودیم پیاده‌روی و بازارگردی خلاصه کلی بهم خوش میگذشت یهو همه اینا قطع شد... منو اینجوری عادت داده یهو یادش اومد کار داره

نامزدم 24 سالست و به صورت سنتی با هم آشنا شدیم... از اول هم اینطور نبود...خودش میگه کارم بهم احساس لذت و آرامش میده...خیلی باهاش صحبت میکنم از انتظارام میگم وقتی میبینم غیر مستقیم متوجه نمیشه مستقیم میگم از انتظاراتم از روحیاتم.. بهش میگم ما با شناخت تفاوتهامون و درکشون میتونیم خوشبخت بشیم... بهش میگم تو این مورد روانشناس یا مشاور خیلی میتونه کمکمون کنه متاسفانه میگه مشاوره رفتن مال آدمهای ضعیفه نه ما بعدم میگه مگه ما مشکل داریم...اینم بگم وقتی خواسته هامو ازش میخوام یه مدت انجام میده و بعد ولش میکنه مثل اینکه من باید هر روز اینو بهش بگم...نکات مثبتش بیشتر از نکات منفیشه .. اینم بگم من حدود یک سال و نیم پیش بخاطر یه سری عادات نامزدم پیش مشاور رفتم و گفت زیادی حساسی... میدونین میترسم روزی برسه که براش مثل روز اول نباشم ترس از دست دادنشو دارم...چون کارش جوریه که اکیپ های دختر و پسر میان مغازه اش... تیپش به روز شده در حالی که ما خانواده مذهبی هستیم همینطور خانواده خودش... به هر کس اینارو میگم میگه خودت حساسی... روانشناس ازم تست شخصیتی گرفت گفت شخصیت بازپرس رو داری و تو هر موردی میخوای مو رو از ماست بکشی اما خودم اینطور فکر نمیکنم...فقط میدونم هر روز استرس دارم فکر میکنم اگر روزی ازم دور شد یعنی از یکی دیگه خوشش اومده... خودمم پرستارم بیکار نیستم ولی به شدت فکرم مشغوله و دچار تشویش شدم 


@gisoo1370

عزیزم اشاره کردی از اول اینجوری نبود تا حالا فکرکردی دلیل این تغییر چیه؟ نظر نامزدتون در مورد رفتن پیش روانشناس منطقی نیست با این حال شما خودت تنها هم میتونی به جلسات بری و به خودت کمک کنی تا این حساسیتو کم کنی و در مورد نظر همکارم نسبت به شما نمیتونم نظری بدم چون نیازمند این هستش که جلسات حضوری باشه. قطعا هیجاناتی که اول رابطه هستش بعد از یه مدت فروکش میکنه ولی نه به این معنی که شما طرف مقابل رو از دست میدید این حالت کاملا طبیعی هستش و شما با استرس اینکه نکنه یه روزی نامزدمو از دست بدم الان هم که کنارتون هست نمیتونید از باهم بودنتون لذت ببرید مجدد توصیه میکنم حضوری پیش روانشناس برید و ریشه این استرس و افکار رو پیدا کنید و برای میزان باهم بودنتون، ساعات کاری و تفریحات تک نفری با نامزدتون مرز و ساعت مشخص کنید تا بتونید بیشتر از لحظات باهم بودم لذت ببرید


@دکتر سارا ارشدی

ممنونم از وقتی که گذاشتین خانم دکتر... نامزدم همیشه ازم تعریف میکنه فقط میگه به شدت منطقی هستی و احساسی نیستی... نامزدم اوایل خیلی ابراز علاقه لفظی میکرد خب منم توی خانواده مذهبی بزرگ شدم اوایل فقط لبخند میزدم چند ماهی هست منم مثل خودش حرفهای عاشقونه میزنم البته کمتر از نامزدم نامزدم میگه من میترسم از ابراز علاقه بهت فکر میکنم ناراحت میشی .. نامزدم فقط از زیادی منطقی بودن و به قول خودش پایه نبودن من همیشه گله داره نمیدونم یعنی همین باعث شده؟! راستش فعلاً موقعیت عقدو نداریم و اگر عقد کنیم عقدمون طولانی میشه که خانواده من بشدت با عقد طولانی مخالفند... الان دو ساله بدون محرمیت نامزدیم... تازه نزدیک سه سال از آشناییمون میگذره.. من که دخترم دلم میخواد دستشو بگیرم و بغلش کنم نامزدمم همینو میگه ولی راحت نمیگه به سختی میگه نمیدونم میخواد مراعات منو بکنه یا واقعا ازم نا امید شده... حتماً پیش مشاور هم میرم

@دکتر سارا ارشدی

سلام و تشكر از پاسخ شما؛ خانم دكتر من هروقت از جدایی باهاش حرف ميزنم به كل بهم ميريزه و اينو ميدونم كه دليل كم محلی هاش اين نيست؛ اما خيلی فكرم درگيرِ كارهاشه؛ مثلاً ديشب تولدم بود، يه كيک گرفته بود اومده بود خونه مون كه مثلاً سورپرايزم كنه، انتظار می كشيدم كه بعد ٣ ماه كادوش ديگه طلا باشه اما باز هم عطر و لوازم آرايشی خريده بود؛ با اين كه خيلی در اين مورد مستقيم و غير مستقيم راهنماييش كرده بودم، و اعضای خانوادش هم هيچكدوم نيومده بودند؛ فقط مادر و پدرش تماس تلفنی گرفتند؛ عيد هم با يه عطر از سرش وا كرد؛ نميگم بايد حتماً طلا بخره ولی ايشون كسی بود كه قبل نامزدی خيلی كادوهای گرون و بی بهونه واسم ميخريد اما حالا تو مناسبتها هم صرفاً واسه رفع تكليف يه كادو ميخره! نميدونم درست يا غلط ولی ديشب يه جورايی بهش گفتم كه نبايد بازم عطر ميخريد!البته به اين بهونه كه عطر جدايی مياره و...! دلم از دست كارهاش ميگيره؛ خانوادش هم كه نامزدم واسشون ميميره اصلاً واسه خوشحالی من هيچ كاری نمی كنند؛ من خيلی خودم رو به اونا سر ميدونم ولی هميشه خاكی و خودمونی برخورد كردم، حالا ميبينم اونا دارن خودشونو ميگيرند؛ چه كنم؟! به نامزدم بگم كه من منتظر بودم عيد با عيدی بيان خونه مون و يا تو همه مناسبت هايی كه اين مدت بود يا همين تولدم؟!!! من خيلی حساسم و مدام به اين كارهاشون فكر مي كنم و دلم ميگيره؛

@بارانا٩٦

سلام عزیزم اینو بدون که اوایل رابطه دو طرف سعی میکنن واسه هم کارهای جالب و هیجان انگیز انجام بدن و همدیگه رو سوپرایز کنن ولی این هیجانات به مرور فروکش میکنه و یه روند طبیعیه. وقتی وارد رابطه جدی و ازدواج میشید مسئولیت ها و هزینه های زندگی خیلی بیشتر از قبل میشه و باید متناسب با جیب و درآمد از طرف مقابل انتظار داشته باشید. شما میتونید جراتمند عمل کنید و کاملا قاطعانه خواسته ها و نیازهاتون رو عنوان کنید و از نامزدتون هم بخواهید که خواسته ها و نیازهاشونو به شما بگن.شما میتونی از احساساتت رو بگی از انتظاراتی که داری ولی بدون که طرف مقابلت تغییری نمیکنه به این امید نباش که مثلا این عادتشو تغییر میدم و از این قبیل حرف ها اگر ایشون رو با همین ویژگیهایی که دارند پسندیدی حرفی نیست ولی اگر به دنبال تغییر درشون هستی یا نمیتونی این برخورد ها رو تحول کنی یا توقعاتت بیشتر هستش و ایشون در توانشون نیست بهتره درموردش باهم صحبت کنید و خودتون هم در مورد انتخابتون تامل بیشتری کنید. حتما مشاوره پیش از ازدواج رو انجام بدید تا بتونید بهترین تصمیم رو بگیرید. موفق باشید عزیزم