2794

نحوه سازگاری با خانواده شوهر با وجود اختلاف

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 332 بازدید

سلام. من 27 و همسرم 28 سالشه . هر دو تحصیلات لیسانس داریم. مدت عقد 3 سال و نیم . مدت زندگی مستقل و مشترک 3 سال.  

در رابطه با خانواده شوهرم مشکل دارم زندگیم با شوهرم خیلی خوبه و واقعا خداروشکر میکنم بابتش و شوهرمو خیلی دوست دارم. اما خانواده شوهرم سر مسائل بی خود و خیلی ساده اذیتم میکنن. از اول عقدمون از من توقع داشتن توی خونه شون کار کنم اوایل متوجه نبودم که چقدر کار کردن و ظرف شستن و کمک کردن توی پخت غذا براشون اهمیت داره و فکر میکردم منو مثل مهمونشون میپندارن (خانواده ما طرز فکرمون این بود که وقتی میریم مهمونی زیاد نمیرم توی آشپزخونه طرف سرک بکشیم و این کارو بد میدونیم ولی اونا برعکس ما بودن دوست داشتن مهمون پاشه بره ظرفهای شام رو بشوره.) خب من طبق پیش زمینه ذهن خودم که نباید توی کار صاحبخانه دخالت کرد نمیرفتم آشپزخونه و خیلی حرص میخوردن و پیش خودشون میگفتن عجب دختر تنبل و بی ادبی هست که غذا رو میخوره و میره کنار میشینه یه کمک هم نمیده. یه مدت اینجوری گذشت . البته منم سنم کم بود 21 سالم بود و متوجه نگاههای سنگین نمیشدم که دلیلش چیه. فقط میدیدم پدرشوهرم خیلی سرسنگینه و اصلا یه کلمه با من حرف نمیزنه. این شد که از من متنفر شد که عروس تنبل بی ادبی داریم و چندین بار هم غیرمستقیم این حرفهارو زد و این طرز فکر تا الان ادامه پیدا کرده و هنوز به من دید منفی داره و هیچ ارتباط مثبت و موثری باهاش نداشتم تا حالا. همیشه ازش ترسیدم و هیچ وقت گفتگوی دو نفری با هم نداشتیم. ( کلا آدم عصبی هست و توی کار همه دخالت میکنه و با همه بحث میکنه به همین دلیل با خیلی از اقوامشون قطع رابطه هستن و خیلی کم رفت و آمد میکنن در حد سالی یک بار) 

شوهرم توی جمع خصوصی خانوادش مدام بهشون تذکر میداد که نباید از عروس که یکی دو روز مهمون هست توقع کارکردن داشته باشین البته خواهر شوهرم اوایل نظر شوهرمو داشت ولی میترسید جلوی پدر و مادرش نظرشو ابراز کنه و مدام سکوت میکرد که شوهرم باهاش تند برخورد کرد که چرا هیچ نظری نمیدی. بعد کم کم باهم جر و بحث کردن و این جر و بحثا به یه قهر طولانی مدت خواهر و برداری تبدیل شد. و در نتیجه اون سرد شدن روابط من و خواهرشوهر. مادرشوهرم در ظاهر خیلی مهربون و لارج برخورد میکرد ولی پشت سر میگفت فلانی توی خونه ما کار نمیکنه و مدام نگاهش به خواهرشوهرشه که اون بره مثلا ظرفها رو بشوره. شوهرم هم همیشه میگه کارهای خونه وظیفه عروس نیست وظیفه دخترخونه است که باید به مامانش کمک کنه اما صحبت های شوهرم هیچ فایده ای نداره و اونها این شرایط رو قانون زندگیشون میدونن و منو موظف میدونن از این قانون تبعیت کنم. ( اما من چون شوهرمو دوست دارم و اون همیشه حمایتم میکرد به هر سختی بود من تحمل میکردم و به شوهرم چیزی نمیگفتم تا اذیت نشه.) گذشت تا ما عروسی کردیم و این دعواها هنوز ادامه داره و از من توقعات بیش از حد دارن. آخر هفته ها میریم خونه شون گاهی به اصرار شوهرم. گاهی هم برای خرید یا کارهای خودمون مجبوریم بریم.( چون ما یه شهر دیگه به خاطر محل کار شوهرم زندگی میکنیم) و  باز دعوا میشه. چون توقع دارن در کارهای روتین خونه شون من کمک کنم اگر آشپزی کنم باز هم انتظار دارند ظرف هم بشورم و کارهای دیگه هم بکنم. در صورتی که دخترشون که 28 سالشه و مجرده میره توی اتاقش و درو میبنده از اون انتظار ندارن کمک کنه اما از من انتظار دارن. جالبه که پدرشوهرم از دخترش دفاع میکرد و میگفت اگه دخترم آشپزی نمیکنه و ظرف نمیشوره غذا هم نمیخوره! (رژیم میگیره!). یکی دوبار هم پدرشوهرم با من تند برخورد کرد و با لحن خیلی بد حرف زد که من خیلی ناراحت شدم و با شوهرم صحبت کردم تصمیم گرفتیم من دیگه خونه شون نرم و مجبور نباشم تحملشون کنم. یکی از واحدهای طبقه بالای خونه شون خالیه و وقتهایی که میریم اونجا شب ها اونجا میخوابیم و من هر موقع بریم اون شهر میرم طبقه بالا ولی شوهرم میره پیش خانوادش و خیلی خوب تحویلش میگیرن و برای خواب یا غذا خوردن میاد بالا پیش من . که من از این وضع راضیم و مشکلی ندارم. چون مجبور نیستم پدرشوهرمو ببینم. 

1- آیا با همین روش ادامه دادن موافق هستید؟ چون هر چی کوتاه اومدم نتیجه مثبتی عایدم نشد. حرف زدن باهاشون چیزی رو عوض نمیکنه و اگه قبول کنن من نباید زیاد کار کنم و همه چیز مطابق میلشون پیش نره در عوض رفتارشون سرد میشه و تحویل نمیگیرند و بیشتر اذیت میشم.  

2- الان من 3 ماهه باردارم و هنوز خبر ندارن و میدونم اگه بهشون خبر ندم مادرشوهرم خیلی ناراحت میشه و بهش بر میخوره . از طرفی هم با دلخوری هایی که ازشون دارم اصلا تمایلی ندارم خبر بارداریمو بهشون بدم. به نظر شما اگه 4 ماهگی بهشون خبر بدم چطوره؟ 


اطلاعات تکمیلی

سن 27 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام همراه عزيز✋🏻

ممنون از اينكه ما را انتخاب كرديد 

خوشبختانه شما با همسرتان ارتباط خوب و مناسبی داريد، بنابراين اجازه ندهيد كه مشكلات خانواده بررابطه شخصی شماو همسرتان تأثير بگذارد؟شما بايد بتوانيد بين مشكلات شخصی تان و مشكلات داخل خانواده همسرتان فرق بگذاريدو آنها را از يكديگر جدا كنيد ،و در مورد اين مسائل با همسرتان صحبت نكنيد 

همه ما آدمها دارای نقاط ضعف و قوتی هستيم كه در بسياری از مواقع از آنها اطلاعی نداريم ،ضعف ها و فقدان مهارت هايی در خود شما هم هست كه به مسئله تان دامن زده است كه تابه حال احتمالا آنها را نديده ايد؟دوست عزيز در همه تعارض ها معمولا دو نفر سهم دارند بهتر است سهم خودرا در ايجاد تعارض بشناسيد ودرصدد رفع آن باشيد.از دور به زندگی تان نگاه كنيد شماچه نقشی در اين روابط داريدو چگونه سعي در حل آنها داشتيد؟شما بايد درون خودتان رامورد تجزيه و تحليل قرار دهيد به اين فكر كنيد چراخانواده همسرتان رفتارشان با شما اينگونه است ؟   واكنش شما نسبت به رفتارهای خانواده همسرتان چگونه است ؟چطور با آنها صحبت ميكنيد ؟بهتر است در يك فضای دوستانه وصميمی با آنها صحبت كنيد و پيش همسرتان از آنها گله و شكايت نكنيد و از احساسات با خانواده همسرتان شخصا صحبت كنيد؟ كه چه احساسی داريد ،ميبينيد كه بيان كردن احساسات چقدر حالتان را خوب ميكند

اگر از قبل به حرفهايی كه ميخواهيد بزنيد فكر كنيد مطمئن باشيد كه منظورتان را بی نقص منتقل خواهيد كرد طوری گفت و گو كنيد كه در نهايت به نتيجه برسيد 

واينكه اين شماهستيد كه ميتوانيد با توجه به زندگيتان بهترين راه را انتخاب كنيد .برای نتيجه بهتر ميتوانيد از مشاوره حضوری كمک بگيريد 

                                   شاد و موفق باشيد🙏🏻🌷

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha