2794

بی توجهی شوهر در زمان زایمان

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 41 بازدید

نمیتونم هضم کنم چرا شوهرم شب زایمانم ما رو در بیمارستان گذاشت و تا صبح رفت خونه خواهرش خوابید حتی یک زنگ هم نزد. صبحش هم که مامانم زنگ زد بهش گف یک دسته گل و کمپوت بخر بیا به دروغ گفت دم بیمارستانم. بعد که گفتم چرا دروغ گفتی گف به شما چه من کجام! در صورتیکه من ۱۲ شب به خواهرش زنگ زدم گفتم حال بچه خوب نیست احتمالا سزارین بشم بهش بگو. اونم گفت میخوای بیدارش کنم! همین. از شوهرم متنفر شدم. الان که بپرسم میگه خیلی خسته بودم براتون ایه الکرسی خوندم و خوابیدم. در صورتیکه چند ماه بعدش به خاطر خواهرزادش یک شب و یک روز در نمازخونه بیمارستان بود! من گفتم برو خونمون داداشم هم تنها بود استراحت کن ولی نگفتم زنگ هم نزن صبح هم تا ۹ بخواب و بعدم جواب سر بالا بده. ولی مگه میشه جون من و بچه در خطر بود حداقل حال بچش رو میپرسید . من اتاق خصوصی گرفتم بهش گفتم خودت بیا پیشم قبلش گفت نه نمیام. منم مامان و خواهرم رو بردم پیشم. اون هم رفت بی اینکه یک پیام بده یا یک زنگ بزنه. اصلا نمیتونم کنار بیام با این قضیه. بچه رو الان خیلی دوست داره . منم همیشه میگه دوست داره اما امان از نشون ندادن.

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۶ جنسیت زن شغل خانه دار / پرستار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست خوبم


تبریک میگم تولد فرزندتون رو  و امیدوارم حضورش باعث آرامش و برکت باشه


دوست خوبم هرچند که رفتار همسرتون رفتار پسندیده ای نبوده اما باید در نظر بگیرید که ابراز نگرانی و محبت آدم ها با هم متفاوت هست و در شرایط مختلف نمیشه از افراد انتظار رفتار مشابه هم رو دشت


اینکه در مواقعی رفتار مرد ها اونطوری که من و شما خواستارش هستیم صورت نمیگیره دلیلی بر نبود علاقه و نگرانی از طرف اونها نیست


از طرفی شما پس از زایمان با مسایلی روبرو میشید که حساسیت شما رو نسبت به مسایل بیشتر میکنه


توصیه میکنم رفتار همسرتون رو به طور کلی در نظر بگیرید و از قضاوت در مورد تک تک لحظات پرهیز کنید


اگر در مجموع ایشون همسر و پدر خوبی هستن شما گذشت کنید قطعا هم موجب آرامش خودتون و هم رضایت ایشون میشه


تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha