سلام خانم عزیز
خیلی متاثر شدم از اینکه خانم جوانی مثل شما چنین تجربه ای را داشته و متحمل سختیهای اینچنینی شده.
از شرح حالی که دادید به نظر میرسد که خیلی ارزشها و حرمتها مابین شما و همسرتان از بین رفته متاسفانه. چه خوب بود که این ماندنها و مبارزه کردنها تنها و تنها بخاطر وجود ارزشمند خودت بود تا ترس از شکست و حمایت نشدنها. نکته مهم این است که همانطور که ازدواج فی نفسه ضامنی برای خوشبختی نیست و راه حلی برای همه سختیها و گشایشی برای مشکلات نیست، طلاق هم فی نفسه پایان مشکلات نیست. اینجا خودت و نقش خودت و تصمیماتی که میگیری، افکار و ترسها و نگرانیهای خودت بیشترین نقش را ایفا میکند. چه در شروع یک زندگی و چه در پایان دادن به یک ارتباط، این شما هستی که با شناخت بیشتر و درست از توانمندیها و محدودیت هایت، میتونی نقش فعالانه تری را داشته باشی. شما الان یک مادر جوان هستی و یک الگو برای فرزندت. در نظر داشته باش که در هر شرایطی که قرار بگیری مهم تجربه حال خوب برای خودت هست اینکه خودت و احساست رو مثبت ارزیابی کنی و احساس رضایتمندی از خودت داشته باشی.
پیشنهاد من به شما این است که در صورت امکان با یک مشاور خانواده به طور حضوری جلساتی را داشته باشی و قبل از اتخاذ هر تصمیمی، خودت را بیشتر احیا کنی و در محیط خانواده و در حضور فرزندت کمتر راجع به ناراحتیها و همسرت و آینده صحبت کنی چرا که اینها نه تنها کمک کننده نیست بلکه اضطراب و ناراحتی بیشتری را برای خودت و دخترت به همراه خواهد داشت.
شما زن جوانی هستی و میتوانی آینده خودت را با توانمندیهایی که داری به خوبی بسازی که البته مستلزم همت و تلاش بیشتر خودت هست. تلاش کنی که به خودت تکیه کنی و استقلال فکری و مالی داشته باشی. اینکه خانواده راضی به تنها زندگی کردن شما نیستن شاید در شرایط فعلی برای شما بهتر هم باشد، چنانچه بخواهی فعالیتی داشته باشی، میدونی که جای دخترت امن هست و در مواقعی که حضور نداری خیالت از این بابت آسوده است. پس به خودت بیشتر اعتماد کن. چنانچه در این راستا سوالی داشتی یا نیاز به همفکری داشتی من در خدمت هستم.
امیدت به خدا و بعد به خودت باشه عزیزم🌹
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید