سلام دوست عزیز
برای داشتن رابطه صمیمی و بامحبت در وهله نخست باید رابطه بر پایه درک دنیای همسرتان داشته باشید و بدانید شما چه کردید و چگونه باید رفتار کنید.
بهتر است فیلمهای خارجی را فراموش کنید و نگویید: هیچ کجای دنیا اینطوری نیست که پسر اینقدر به مادرش وابسته باشد. بله! این یک واقعیت فرهنگی است. خیلی مواقع هم ما وابستگی را با دلبستگی اشتباه میگیریم؛ یعنی پسری وابسته نیست و به توانایی تصمیمگیری رسیده است، اما نسبت به مادرش دلبستگی زیادی دارد و ما بهعنوان عروس خانواده این موضوع را نمیتوانیم تحمل کنیم و میگوییم او وابسته است. اگر میگویید چه فرقی دارد، بهتراست با هم کمی مفهوم وابستگی و دلبستگی را بررسی کنیم.
وابستگی یعنی کسی را میخواهی به خاطر اینکه از او منفعتی به تو برسد، بدون او نمیتوانی زندگی عادی خود را داشته باشی و نوعی مکانیسم مرضی است. احساس تملک ایجاد میکند و آزادی را از فرد میگیرد. نوعی دوست داشتن مشروط است و در آن خودخواهی به چشم میخورد. دلبستگی یعنی کسی را بخواهی با تمام خوبیها و بدیهایش. به دنبال کسب منفعت از این رابطه نباشی و در تصمیمگیری و زندگیات خلل ایجاد نکند.
همسر شما اگر به بلوغ عاطفی رسیده باشد، میتواند در عین حال که یک پسر خوب و مهربان است و به مادرش توجه میکند، برای شما هم چیزی کم نگذارد و احساس منفی در شما ایجاد نکند. البته اگر زیادهخواه نباشید و بپذیرید که توجه او به مادرش منافاتی با علاقهاش به شما ندارد
چیزی که باید برای داشتن یک زندگی زناشویی سالم به دست بیاوریم، این است که دختر و پسر نسبت به خانواده خود وابستگی نداشته باشند، اما دلبستگی نه تنها ایرادی ندارد، بلکه نشانه سلامت عاطفی آن خانواده است. پس زمانیکه میخواهید در رفتارهای شوهرتان اعتدال را ایجاد کنید، حواستان باشد که حسادت زنانه باعث نشود که شما نسبت به محبت و دلبستگی مادر و فرزندی هم حساس شده و بخواهید کمرنگ شود.
مادر همسرتان را دوست بدارید و ارتباط خوبی با او برقرار کنید
ما فرض میکنیم که همسرتان به بلوغ عاطفی لازم برای تشکیل زندگی نرسیده و آنقدر به مادرش وابسته است که بدون او نمیتواند آب بخورد، حال باید چهکار کنید؟
در قدم اول سعی نکنید با دعوا و ناراحتی و خشونت او را وادار کنید که بین شما و مادرش یکی را انتخاب کند؛ زیرا بهتر است بدانید که در این بازی از قبل باختهاید. این روش فقط تنش و اختلاف را در خانهتان ایجاد میکند و نتیجهای هم نمیدهد.
اگر بخواهید با محبت و روشهای زنانه هم همسرتان را به سمت خود بکشید و به اصطلاح از مادرش دور کنید، بازهم موفق نمیشوید و در ضمن ابراز علاقههایتان مصنوعی بوده و نمیتواند تأثیر مثبت خود را در زندگی بگذارد.
شما باید اول علت را بررسی کنید. همسر شما اگر به بلوغ عاطفی رسیده باشد، میتواند در عین حال که یک پسر خوب و مهربان است و به مادرش توجه میکند، برای شما هم چیزی کم نگذارد و احساس منفی در شما ایجاد نکند. (البته اگر زیادهخواه نباشید و بپذیرید که توجه او به مادرش منافاتی با علاقهاش به شما ندارد.)
پس شما باید به همسرتان کمک کنید تا به بلوغ عاطفی رسیده و بتواند بین علایقاش در زندگی توازن ایجاد کند. این کار در یک ماه و دو ماه انجام نخواهد شد. اگر وابستگی بیش از حد است و روال زندگی فردی شوهرتان و همچنین خانوادگی شما را تحتتأثیر قرار میدهد، میتوانید از یک مشاور به صورت حضوری کمک بگیرید. البته صورتمسئله رفتن به نزد مشاور، وابستگی او به مادرش نباشد؛ چون در این صورت ممکن است اصلاً همراه شما نیاید. بهتر است بهانهای چون اختلافات روزمره و نارضایتیهای پنهان را پیدا کنید و بگویید برای بهترشدن رابطهتان دوست دارید مشاوری به شما کمک کند. در این مدت هم اصلاً شمشیرتان را از رو نبندید و نگذارید همسرتان متوجه حساسیت شما بر روی مادرش بشود.
برای آنکه آرامش داشته باشید و حس نکنید وسط یک میدان مبارزه قرار گرفتهاید، بهتر است مادر همسرتان را دوست بدارید و ارتباط خوبی با او برقرار کنید. بعد از ازدواج مادرشوهرتان، چون مادر خودتان است؛ نه از جهت عمق دوست داشتن که شاید یک شعار اشتباه باشد، بلکه از جهت نوعدوست داشتن و جنس رابطه.
اینکه شوهر شما بیش از حد به مادرش وابسته است، دلیل بر بد بودن مادرشوهرتان نیست. فرهنگ ما بهگونهای است که زنان بعد از مادرشدن تمام روابط عاطفیشان را در فرزندشان خلاصه میکنند و به همین جهت گاهی بعد از ازدواج فرزندشان، هم دختر و هم پسر تحمل دوری از آنها را نداشته و گاهی توقع سرزدن و دیدار آنها را بیش از حد متعارف دارند. شرایط روحی«مادرها» را درک کنید و بگذارید فرزندشان را یک دل سیر ببینند؛ هرچند وقتی خودتان مادر شوید، متوجه خواهید شد که دل سیر وجود ندارد و یک مادر همیشه بیتاب دیدار فرزندش است.
سعی کنید شما هم با مادر همسرتان ارتباط خوبی داشته باشید و بهجای آنکه نسبت به رابطه شوهرتان با او حساس بوده و حسادت کنید، در کنار همسرتان قرار بگیرید. محبت قلب مادران را جذب میکند. امتحانش ضرری ندارد. البته اگر وابستگی بیش از حدی وجود داشت، میتوانید بهمرور زمان کاری کنید که تبدیل به یک دلبستگی بالنده شود، اما فراموش نکنید او به زن دیگری علاقهمند نیست؛ مادر او مادر هر دوی شماست، نه یک زن غریبه که هووی عشق شما در قلب همسرتان باشد.
بنابراین با رقابت کنید چون در این جنگ فرسایشی اولین لطمه متوجه خود شما خواهد بود.
به طور کلی درجه اول با همسرتان به یک تفاهم اولیه برسید. تفاهم را به صورت گفتاری و بعد در عمل ایجاد کنید. با موارد کوچک شروع کنید و استقلال خود را به خانواده نشان دهید. با استقلال حاصل شده رابطه شما نیز محکمتر خواهد شد. در واقع حالا نوبت به عمل رسیده است؛ حرفهایی را که با هم زدهاید در عمل پیاده کنید. با هوشیاری برنامهریزی کنید. برای مثال زمانی که یکی از اعضای خانواده همسرتان در کاری مداخله کرد بگویید: «حتما به این موضوع نیز فکر می کنیم.» به این ترتیب خانواده او نیز از شما دلگیر نخواهند شد. خانوادهها با دیدن خوشبختی و سعادتمندی شما شکایتی نخواهند داشت. در این حالت عزت نفس، رشد و استقلال در شما و همسرتان تثبیت میشود
از راهکارهای زیر نیز میتوانید کمک بگیرید:
1- همسرتان را متوجه این موضوع کنید که دخالتهای خانوادهاش سبب بروز اختلاف و فاصله بین شما شده است. به آرامی و با احترام با او صحبت کنید، شما یک زوج هستید پس او را متقاعد کنید؛ به او بگویید پدر و مادرش مشاورهای خوبی هستند و شما میتوانید از آنها راهنمایی بگیرید اما در نهایت باید با همفکری یکدیگر تصمیم نهایی را بگیرید.
2- در زمان گفتوگو با همسرتان پیشداوری نکنید؛ به مواردی که اتفاق افتاده و به صورت تجربی پیش آمده اشاره کنید و روی موارد موجود اظهار نظر کنید. برای او مثال بزنید که با توصیههای خانوادهاش چه نتایج تلخ و غمانگیزی برایتان حاصل شده است و اگر دخالت خانواده او نبود این مشکلات پیش نمیآمد.
3- او را متهم نکنید و تنها آثار کارش را به او گوشزد کنید.
4- با همسرتان ارتباط صمیمیتری داشته باشید تا او شما را محرم بداند و احساس نزدیکی بیشتری با شما بکند. با او صحبت کنید تا او نیز تشویق شود حرفهایش را به شما بزند.
تمرین تکنیک شنونده گوینده هم می تواند رابطه صمیمانه شما را تقویت کند:
اصولی که گوینده باید توجه داشته باشد
خلاصه حرف بزنید. در شرح مطالبی که باید بگویید جانب اختصار را رعایت کنید. به جنبههای مهم بپردازید. توصیه میکنم که از «قاعده دو جمله» پیروی کنید و به عبارت دیگر، صحبت خود را به دو جمله محدود کنید. اغلب اوقات میتوان همه گفتنی ها را در دو جمله بیان کرد. با این روش از صحبت درباره مطالب خارج از برنامه که اغلب ایجاد تنش می کند، جلوگیری کنید.
صریح و موجز حرف بزنید. از صحبتهای مبهم و از کلی گویی بپرهیزید. مثلا بجای اینکه بگویید: " کاش منظمتر بودی.» بگویید «دلم میخواهد بعد از استفاده از حوله، آن را سرجای خود آویزان کنی.»
از توهین، تهمت و سرزنش بپرهیزید. در ین خصوص بهتر است از «قاعده بیتقصیر بودن» استفاده کنید. «مسئلهای است که میخواهم با تو در میان بگذارم ببین میتوانی به حل آن کمک کنی.» خود را در هیئت تعمیر کاری ببینید که میخواهد بدون هر گونه سرزنش پیچی را سفت یا شل کنید.
از زدن برچسب، مانند «شلخته»، «خود خواه»، یا «بیملاحظه» و غیره خودداری کنید. این برچسبها اغلب تعمیم مبالغهآمیز هستند و فضای صحبت را تیره میسازند. از آن بدتر، با ایجاد تکدر خاطر، فضای حاکم بر جلسه حل اختلاف را خراب میکنند.
از مطلق گویی و استفاده از کلماتی مانند «هرگز» یا «همیشه» خودداری کنید. این واژهها معمولا اشتباه هستند. بندرت همسری را پیدا میکنید که «هرگز» کارش را درست انجام ندهد و یا «همیشه» در انجام کاری کوتاهی کند. با مطلق گرایی شرایطی فراهم میآورید که شما را از رسیدن به هدف باز میدارد.
حرفتان را بزنید و از انتقاد خودداری کنید. مثلا بجای اینکه بگویید «تو هرگز به من کمک نمیکنی» بگویید «اگردر شستن ظرفها به من کمک کنی بسیار ممنون میشوم.»
ذهن خوانی نکنید. احتمال اینکه ذهن خوانی اشتباه باشد زیاد است و در نتیجه زمینه عصبانیت همسرتان را فراهم میسازید. اگر فکر میکنید که همسرتان از شما دلگیر است بهتر است بگویید: «احساس میکنم از من دلگیر هستی.» در برخورد با باورهای خود بدانید که لزوماً با واقعیتها روبرو نیستند و چه بهتر که از تحلیل روانشناسانه در باره انگیزههای همسرتان اجتناب کنید.
اصولی که شنونده باید رعایت کند
زمینههای توافق را پیدا کنید. ببینید با کدامیک از نکات مورد اشاره همسرتان موافق هستید، تا در نقش مخالف او ظاهر نشوید: «بله قبول دارم که اخیراً سرم خیلی شلوغ بوده است» «مثل اینکه معاشرتهای اجتماعی من تو را ناراحت کرده است.»
مضامین منفی صبحتهای همسرتان را ناشنیده بگیرید. بعید نیست که همسر شما در حالت دلخوری یا عصبانیت در بیان مسئله مبالغه کند. به علت عصبانیت توجه کنید و انتقادها و سرزنشها را نادیده بگیرید.
از خود سوال کنید. ممکن است گله و شکایت همسر شما برای خود او روشن باشد، اما شما از چگونگی آن آگاه نباشید. از خود بپرسید: «منظورش چیست؟ چه میخواهد بگوید؟»
مطمئن شوید که منظور همسرتان را درک کردهاید. مثلاً به او بگویید: «فکر میکنم منظور تو این است که حاضر نیستی دخالتهای مادرم را تحمل کنی.» یا «آیا منظورت این است که صورت حسابهای بانک را من پرداخت کنم؟»
اگر فکر میکنید که همسرتان منظور شما را آنطور که هست درک نکرده، در مقام توضیح برآیید. مثلاً بگویید: «خیلی دلم میخواست تو را ببینم. اما مجبور بودم کار اداره را تمام کنم.»
از گفتن «متاسفم» ترسی به دل راه ندهید. روابط زناشویی ایجاب میکند که اگر خواسته و ناخواسته اسباب تکدر خاطر همسرتان را فراهم کردهاید، در مقام پوزش برآیید و تاسف خود را به اطلاع او برسانید.
با هوشیاری و یادگیری راه صحیح ارتباط برقرار کردن می توانید زندگی ارام و با تفاوهمی با همسرتان داشته باشید🌹🌹🌹
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید