سلام خدمت شما و ممنون از اينکه مشکل تان را با ما در ميان گذاشتيد،
با توجه به آنچه بيان فرموديد، بنده اطمينانی ندارم که واقعاً پای خيانتی در کار باشد. اما قطعاً مشکلات رفتاری مشترکی بين شما و همسرتان وجود دارد که کار را به اينجا رسانده است. اين مشکلات را به صورت يکطرفه يا ناگهانی مثلاً با دارو، جادو، يا مطالعه يکی دو کتاب نمی شود حل کرد.
لازم است که برای حل مشکلات تان، به مشاور يا روان شناس مراجعه بفرماييد. اگر همراه با همسر باشد، چه بهتر. اگر ايشان نيامد، خودتان تنهايی برويد. از همسايه و فاميل هم راهنمايی نگيريد. به من نگوييد "پول ندارم" يا "نمی توانم". برای حل مسئله بايد جدی بود و جدی رفتار کرد. مشکل، خود به خود يا به دنبال يک «معجزه» حل نمی شود. اگر پول نداريد، چيزی را بفروشيد و پول مشاوره را جور کنيد! اگر خدای ناکرده، فرزند دلبندتان دچار بيماری سختی شود، چه کار می کنيد؟ حال، همان رفتار و همان جديت را در مورد خودتان هم اعمال کنيد.
ضمناً جدايی هميشه آخرين راه حل است و در صورتی می توانيد به آن فکر کنيد که کليه راه های ممکن امتحان شده باشند و به نتيجه نرسيده باشند. از خودتان بپرسيد که چه راه هايی را تا به حال امتحان کرده ايد؟
از طرف ديگر، اين استدلال هم که "به خاطر شرمنده نشدن خانواده ام، مجبورم به اين زندگی ادامه بدهم"، کاملاً خطاست. اينکه ازدواج قبلی داشته ايد، نبايد باعث شود خود را به عنوان «جنس دست دوم» در نظر بگيريد! اگر احساس شما نسبت به خودتان اين باشد، ديگران هم بهايی بيشتر از آن به شما نخواهند داد!
لذا حتماً درباره مقوله «عزت نفس» مطالعه بفرماييد.
و به مشاور مراجعه بفرماييد.
موفق باشيد.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید