سلام خدمت شما و ممنون از اينکه مشکل تان را با ما در ميان گذاشتيد،
شما هم مانند اغلب مراجعينی که برای اولين بار نزد مشاور می روند، در تلاش برای بيان مشکل تان، مسائل و موارد بسيار زياد و بعضاً بی ربط به يکديگر را مطرح فرموديد و خودتان را حسابی نگران کرده ايد که "من چه بيماری روانی خطرناکی دارم؟!"
البته حتماً مشکل يا مشکلاتی وجود دارد، همانطور که برای همه آدم های ديگر هم همينطور است؛ اما به آن گستردگی که فکر می کنيد، نيست. مثلاً مواردی که در کودکی برايتان پيش آمده، می تواند هيچ ربطی به عملکرد فعلی تان نداشته باشد. يا آنچه شما آن را ضعف حافظه می ناميد، بايد بررسی شود، و اگر ضايعه مغزی در کار نباشد (که احتمالاً نيست)، بعيد است مشکل حافظه داشته باشيد و هر چه هست، به احتمال زياد نتيجه تلقينات و برچسب های بدی بوده که خودتان به خودتان زده ايد.
درون گرايی، کمرويی، کم حرفی، دوری از معاشرت و ترجيح دادن تنهايی، جزو صفات شخصيتی اند که در طول زندگی معمولاً تغيير چندانی نمی کنند و می توانند کمی تعديل شوند. آنطوری که شما بيان فرموديد، ظاهراً اين ويژگی ها از ابتدای کودکی با شما بوده و هنوز هم کمابيش هست. بنابراين، بعيد است که نتيجه حادثه خاصی بوده باشد. در واقع، شما به موقعيت هايی خاص احتمالاً حساسيت نداريد و به صورت عمومی احساس درون گرايی می کنيد.
ويژگی های شخصيتی اغلب «خوب» يا «بد» نيستند. بلکه مانند ابزارهايی اند که بستگی دارد چگونه از آنها استفاده کنيم. مثلاً بسياری از دانشمندان بزرگ دنيا در عرصه های مختلف، درون گرا بوده اند و هستند. ما در بزرگسالی می توانيم ياد بگيريم ارتباط رفتارهای ناسالمی از خودمان که برايمان دردسرهايی درست می کنند را با آن صفات تشخيص دهيم و به اين ترتيب، عملکرد خود را اصلاح کنيم. در مورد شما، آنچه مسلم است اين است که ابعاد مشکلات را خيلی بيش برآورد کرده ايد و برعليه خودتان نتيجه گيری های منفی زيادی انجام داده ايد!
مجدداً تکرار می کنم که مشکلاتی ممکن است وجود داشته باشد، اما به دنبال «يک بيماری روانی عجيب و غريب يا خطرناک» در خودتان نباشيد! بسياری از اين رفتارها يا احساسات از نظر خودتان غير عادی، با چند جلسه مشاوره قابل بهبود و اصلاح هستند، بدون آنکه پای اختلال روانی خاصی در ميان باشد.
لذا توصيه می کنم به يک روان شناس متخصص مراجعه بفرماييد و مشکلی که بيش از همه برای شما دردساز ساز بوده است را بيان کنيد و از او بخواهيد که راهنمايی تان کند. نتايج جلسات مشاوره ممکن است با آنچه شما از خودتان ارزيابی کرده بوديد، کاملاً متفاوت باشد. ممکن است تشخيص، اين باشد که فقط «عادت» هايی وجود دارند که بايد با تمرين و برنامه برطرف شوند يا مثلاً ارتباطی با مشکل «وسواس فکری» داشته باشند، که شما تا به حال اصلاً به آن فکر نکرده بوديد. البته اينها را صرفاً به عنوان مثال عرض کردم. اصلاً توصيه نمی کنم به سراغ مطالعه کتب شبه روان شناسی و بازاری که متأسفانه بسيار زياد هم هستند، برويد. چرا که آنها نه تنها کمکی نمی کنند، بلکه با کلی گويی يا بافتن آسمان و ريسمان به هم، شما را گيج و نااميد می کنند.
بنابراين، بهترين راهکار، می تواند مراجعه به روان شناس، درعين حفظ آرامش باشد.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید