سلام خدمت شما و ممنون از اينکه مشکل تان را با ما در ميان گذاشتيد،
از اينکه پيگير حل مسئله تان هستيد، خیلی خوشحالم و به شما تبريک می گويم.
عمر زندگی مشترک شما زياد نيست. در واقع، اگر درست متوجه شده باشم، هنوز شروع نشده و در مرحله عقد هستيد! به مواردی که در زير عرض می کنم، توجه بفرماييد:
1) اين کاملاً طبيعی است که افرادی که با هم ازدواج می کنند، از نظر برخی صفات شخصيتی، تفاوت های زيادی با هم داشته باشند. معمولاً افراد در ازدواج، به سراغ افرادی با ويژگی های مکمل خودشان می روند. درون گراها به سراغ برون گراها می روند، پر انرژی ها، اشخاص آرام تر را جستجو می کنند و ...
بايد توجه داشت که صفات شخصيتی، تغييرات چندانی در طول عمر نمی کنند. اما در مورد شما اين اطمينان وجود ندارد که گرمی و سردی شما دو نفر ناشی از صفات شخصيتی تان باشد. به همين دليل هم اصرار دارم که نزد مشاور برويد. ممکن است ناشی از برخی تفاوت های فرهنگی يا مشکلات ارتباطی بين تان باشد.
اما بر فرض هم که شما و همسرتان از نظر شخصيتی اين تفاوت ها را داشته باشيد، لازم است بدانيد که نبايد انتظار داشته باشيد او مثل شما رفتار کند! بايد بتوانيد او را با تمام تفاوت هايش با خودتان بپذيريد. البته بحث رفتارهای آسیب زا مثل کتک زدن يا عدم مشارکت در زندگی مشترک، مقوله ديگريست که حتماً بايد حل و فصل شود.
2) هر گونه کم حرفی يا خجالتی بودن ديگران را نبايد به خودتان بگيريد و اينطور نتيجه بگيريد که "لابد من دوست داشتنی نيست!" اگر اينطوری فکر می کنيد، بايد به فکر افزايش عزت نفس خودتان باشيد که در سؤالات قبلی در موردش توضيحات زيادی داده ام.
به نظر می رسد که به همان اندازه که همسرتان کم حرف و درون گراست، شما هم اشتياق وافری به جلب توجه او و اصرار بر ابراز احساسات از سويش داريد. به نظر خودتان چرا اينطوری است؟ حتماً درباره اش فکر کنيد. اگرهمسرتان از رفتن نزد مشاور امتناع می کند، خودتان که می توانيد برويد. و خیلی خوب است که اين کار را بکنيد. هميشه بخش بزرگی از پاسخ مشکلات ما با ديگران درون خود ماست! که بايد آن را کشف کنيم.
3) در لابلای مطالب تان اشاره کرده ايد که "شايد رفتار خودم درست نيست ... شايد من محبت زيادی می کنم ..." به نظر من، به مطلب صحيحی اشاره کرده ايد. البته در مورد شماره 2 تقريباً درباره اش توضيح داده ام و در اينجا فرمايش شما را کمی اصلاح می کنم: محبت خالص و واقعی هر چقدر هم که زياد باشد، مشکلی ايجاد نمی کند. آنچه مسئله ساز است، دهندگی زياد در اوج نيازمنديست. مانند کسی که جيبش خالي است، اما چون می خواهد "سخاوتمند" و "لوطی" به نظر برسد، دار و ندارش را به ديگران می دهد و بعد هم گوشه ای می نشيند و به فقر و تهيدستی خودش گریه می کند! به اين گونه رفتارها «مهرطلبی» می گويند. پيشنهاد می کنم در اين مورد مطالعه بفرماييد.
وقتی گرسنه هستيد، نگوييد، "نه ممنون، من همين الان ناهار خوردم!" يا وقتی خسته و کوفته هستيد نگوييد "نه بابا، اصلاً مهم نیست، خودم هم خیلی دوست دارم بیام اونجا!" و از اين قبيل. بايد تمرين کنيد تا ياد بگيريد برای خودتان و نيازهايتان احترام قائل باشيد.
4) توجه داشته باشيد که همسر شما، حتی اگر هم شخص فعال و پرجنب و جوشی باشد، نمی تواند همه احتیاجات روانی شما را برآورده کند. بخشی از نوازش های مورد نيازتان را بايد در معاشرت های روزمره، جستجوی اهداف شخصی و شغلی، ورزش، مطالعه، تحصيل، ... و مسائل فردی خودتان تأمين نماييد. متوجه باشيد که منظورم از نوازش، مراودات شما است، نه الزماً نوازش های فيزيکی.
5) برخی از تفاوت های فرهنگی و شخصيتی بين زن و شوهر، برای رسيدن به تعادل نياز به زمان طولانی دارند و ممکن است سال ها طول بکشد تا طرفين بتوانند يکديگر را بشناسند. البته به شرط آنکه در مسير درست قرار گرفته باشند.
در کنار اين مطالب، همچنان توصيه می کنم به مشاور مراجعه بفرماييد تا مطمئن باشيد که در مسير درستی قرار گرفته ايد.
موفق باشيد.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید