2794

سلام و خسته نباشید خدمت شما. من قبلا ازتون سوال پرسیدم  در مورد بی توجهی همسر و اینکه گفتم در اوایل ازدواج هیچ حسی نسبت به همسرم نداشتم بعد از 3 ماه که بهشون وابسته شدم اون از من فاصله گرفت و بی توجهی هاش شروع شد...طبق گفته شما با ایشون صحبت کردم بهش گفتم به چی نیاز دارم دوست دارم چطور رفتار کنی چقدر به من اهمیت بدی و به این نوع نوازش ها نیازدارم. ایشون به مدت دو روز بعد از اینکه باهاش حرف زدم و خواسته هامو گفتم خوب بودن طبق خواسته های من عمل کردن ولی فقط دو روز بود و تموم دوباره برگشتن به حالت قبل .فراموشکار شدن .بی اهمیت شدن و از من فاصله گرفتن .اصلا انگار یه مسابقه بود که خودی نشون بده و بلافاصه ترک کنه .مشاوره هم نمیاد بریم و صحبت کنیم ..من فکر میکنم رفتار خودم درست نیست.. شاید زیادی بهش محبت کردم براش عادی شده و یک وظیفه شده برام. مورد دیگه اینکه فهمیدم ایشون خجالتی هستند و یک شخصیت درون گرا دارن. خیلی هم سرد هستن. در صورتی که من یک فرد احساساتی و گرم هستم که باز هم خیلی کوتاه اومدم و از خییلی خواسته هام صرف نظر کردم که ایشون احساس راحتی داشته باشه و اذیت نشه.. میخواستم راهنمایی کنید و بگین چطور با این نوع شخصیت رفتار کنم چکار کنم گرم بشه و سمتم بیاد؟ من خیلی کارها انجام دادم ولی همسرم اصلا اهمیت نمیده بهم یعنی براش مهم نیست یا اصلا متوجه نمیشه. مثلا به گفته مشاوران دیگه که گفتن براش آرایش کن لباس قشنگ بپوش اپیلاسیون کن . سورپرایزش کن. ولی اون اصلا متوجه نمیشه یا نمیدونم به روی خودش نمیاره خیلی بی احساسه .دلم میخواد به تغییرات ظاهریم توجه کنه اونارا ببینه. مثلا وقتی برای آرایش میکنم رژ میزم حداقل یه نگاه کنه اگه به زبون هم نمیاره.. چندین بار انجام دادم وقتی اومده خونه رفتم رنگ رژم رو تغییر دادم لباسمو تغییر دادم ولی اصلا نمیفهمه .حتی وقتی بهش میگم اگه گفتی چی من عوض شد .میگه هیچی نمیدونم تو که تغییر نکردی.. براش مهم نیست که بدن سفید و تمیز باشه یا پر از موهای زاید و کثیف. موقع رابطه جنسی هم فقط به فکر انزال و ارضاشدن خودش هست و اصلا نمیفهمه که شریک جنسی اون هم به لذت بردن نیاز داره . میخواد سریع انجام بشه و بره کنار. خیلی اوقات بوده که از دستش گریه کردم ازش دلخور شدم ولی اون نمیفهمه.. یک بار به صورت جدی باهاش صحبت کردم فقط دو روز خوب بود یکم مراعات کرد ولی دوباره یادش رفت.. اصلا عاشق نیست دوستم نداره یا نمیدونم اخلاقش اینطور هست. خواستم راهنمایی کنید یک برنامه بدین چطور باهاش رفتار کنم؟ در ابتدای ازدواج احترام منو داشتن ولی معلوم بود که محبت و عشق ورزی معاشقه وجود نداشت مثل یک غریبه فقط بهم احترام میذاشتن. صحبت کردنشون رسمی تر بود ولی الان دیگه اونم نیست. دلم میخواد احساساتی و رومانتیک بشن نه خیلی زیاد به اندازه. من داخل تلگرام یه کانالی رو به عنوان مشاوره برای آقایان متاهل قرار دادم و خیلی چیز هارو از مشاوران پرسیدم و داخل اون کانال قراردادم  یکم بهتر شده ولی بیشترشو پشت گوش میندازه عمل نمیکنه . چیکار کنم که امروزی بشند و از خجالتی بودن و سرد بودنشون کم بشه؟ ممنون از راهنمایی های خوبتون.


اطلاعات تکمیلی

سن 21 جنسیت زن شغل ..... وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام خدمت شما و ممنون از اينکه مشکل تان را با ما در ميان گذاشتيد،
از اينکه پيگير حل مسئله تان هستيد، خیلی خوشحالم و به شما تبريک می گويم.
عمر زندگی مشترک شما زياد نيست. در واقع، اگر درست متوجه شده باشم، هنوز شروع نشده و در مرحله عقد هستيد! به مواردی که در زير عرض می کنم، توجه بفرماييد:
1) اين کاملاً طبيعی است که افرادی که با هم ازدواج می کنند، از نظر برخی صفات شخصيتی، تفاوت های زيادی با هم داشته باشند. معمولاً افراد در ازدواج، به سراغ افرادی با ويژگی های مکمل خودشان می روند. درون گراها به سراغ برون گراها می روند، پر انرژی ها، اشخاص آرام تر را جستجو می کنند و ...
بايد توجه داشت که صفات شخصيتی، تغييرات چندانی در طول عمر نمی کنند. اما در مورد شما اين اطمينان وجود ندارد که گرمی و سردی شما دو نفر ناشی از صفات شخصيتی تان باشد. به همين دليل هم اصرار دارم که نزد مشاور برويد. ممکن است ناشی از برخی تفاوت های فرهنگی يا مشکلات ارتباطی بين تان باشد.
اما بر فرض هم که شما و همسرتان از نظر شخصيتی اين تفاوت ها را داشته باشيد، لازم است بدانيد که نبايد انتظار داشته باشيد او مثل شما رفتار کند! بايد بتوانيد او را با تمام تفاوت هايش با خودتان بپذيريد. البته بحث رفتارهای آسیب زا مثل کتک زدن يا عدم مشارکت در زندگی مشترک، مقوله ديگريست که حتماً بايد حل و فصل شود.
2) هر گونه کم حرفی يا خجالتی بودن ديگران را نبايد به خودتان بگيريد و اينطور نتيجه بگيريد که "لابد من دوست داشتنی نيست!" اگر اينطوری فکر می کنيد، بايد به فکر افزايش عزت نفس خودتان باشيد که در سؤالات قبلی در موردش توضيحات زيادی داده ام.
به نظر می رسد که به همان اندازه که همسرتان کم حرف و درون گراست، شما هم اشتياق وافری به جلب توجه او و اصرار بر ابراز احساسات از سويش داريد. به نظر خودتان چرا اينطوری است؟ حتماً درباره اش فکر کنيد. اگرهمسرتان از رفتن نزد مشاور امتناع می کند، خودتان که می توانيد برويد. و خیلی خوب است که اين کار را بکنيد. هميشه بخش بزرگی از پاسخ مشکلات ما با ديگران درون خود ماست! که بايد آن را کشف کنيم.
3) در لابلای مطالب تان اشاره کرده ايد که "شايد رفتار خودم درست نيست ... شايد من محبت زيادی می کنم ..." به نظر من، به مطلب صحيحی اشاره کرده ايد. البته در مورد شماره 2 تقريباً درباره اش توضيح داده ام و در اينجا فرمايش شما را کمی اصلاح می کنم: محبت خالص و واقعی هر چقدر هم که زياد باشد، مشکلی ايجاد نمی کند. آنچه مسئله ساز است، دهندگی زياد در اوج نيازمنديست. مانند کسی که جيبش خالي است، اما چون می خواهد "سخاوتمند" و "لوطی" به نظر برسد، دار و ندارش را به ديگران می دهد و بعد هم گوشه ای می نشيند و به فقر و تهيدستی خودش گریه می کند! به اين گونه رفتارها «مهرطلبی» می گويند. پيشنهاد می کنم در اين مورد مطالعه بفرماييد.
وقتی گرسنه هستيد، نگوييد، "نه ممنون، من همين الان ناهار خوردم!" يا وقتی خسته و کوفته هستيد نگوييد "نه بابا، اصلاً مهم نیست، خودم هم خیلی دوست دارم بیام اونجا!" و از اين قبيل. بايد تمرين کنيد تا ياد بگيريد برای خودتان و نيازهايتان احترام قائل باشيد.
4) توجه داشته باشيد که همسر شما، حتی اگر هم شخص فعال و پرجنب و جوشی باشد، نمی تواند همه احتیاجات روانی شما را برآورده کند. بخشی از نوازش های مورد نيازتان را بايد در معاشرت های روزمره، جستجوی اهداف شخصی و شغلی، ورزش، مطالعه، تحصيل، ... و مسائل فردی خودتان تأمين نماييد. متوجه باشيد که منظورم از نوازش، مراودات شما است، نه الزماً نوازش های فيزيکی.
5) برخی از تفاوت های فرهنگی و شخصيتی بين زن و شوهر، برای رسيدن به تعادل نياز به زمان طولانی دارند و ممکن است سال ها طول بکشد تا طرفين بتوانند يکديگر را بشناسند. البته به شرط آنکه در مسير درست قرار گرفته باشند.

در کنار اين مطالب، همچنان توصيه می کنم به مشاور مراجعه بفرماييد تا مطمئن باشيد که در مسير درستی قرار گرفته ايد.
موفق باشيد.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha