سلام دوست عزیز
بهار مبارک
درست بودن یا نبودن تصمیم ازدواج کاملا به رفتار هر دوی شما در مواجه با بحران، میزان شخصیت مستقل همسر شما در تصمیم گیری ها. مسایل مالی و ....، انعطاف پذیری شما در پذیرا بودن رفتارهای مخالف بستگی دارد.
اگر هر دوی بتوانید مرزهای درستی برای زندگی تان بگذارید تا بحران ها باعث طوفان در زندگی نشود و دایما غر، سرزنش و تحقیر خانواده، مقایسه مادر من مادر تو نداشته باشید.
بنابراین حتما این موارد را در رفتارهای خود و ایشون بررسی کنید.
وظیفه اصلی و البته بسیار سخت مرد جوان و گاهی زن جوان، تنظیم روابط به گونهای است که مادر و همسرش هر دو برنده شوند. در رابطه برنده - برنده، فضای زندگی خانوادگی و خویشاوندی با محبت، احترام، اعتماد و گفتوگوی دوستانه، گرم و روشن میشود.
بخشی از کارهایی که زن یا مرد جوان وظیفه دارند برای آرامش مادر و همسرشان انجام دهند:
* برنینگیختن حساسیتها
* منتقلنکردن ناراحتیهای یک نفر به دیگری
* دفاع منصفانه از طرفی که حقش پایمال میشود
* شکیبایی و مدارا
* تنظیم برنامهها به صورتی که نه قطع رابطه شود و نه آزادی و استقلال زندگی خانوادگی آسیب ببیند
* روشنکردن برداشتها و افکار منفی که عامل قوی پنهان در شکلگیری هیجانات منفی و راهاندازی رفتارهای ناهنجار هستند و وقتگذاری و بهکارگیری
* روشی منطقی و ملایم برای اصلاح آن اندیشههای نادرست
و به یاد داشته باشید پخته رفتار کنید.
پدر و مادرتان باید دوستتان داشته باشند، اما پدر و مادر همسرتان نه لزوما. بپذیرید که والدین همسرتان پدر و مادر شما نیستند و نباید چنین انتظاری از آنها داشته باشید. این نوع رابطه را «متفاوت» بدانید و نه «بهتر» یا «بدتر». برای اینکه این رابطه درست پیش برود، از مسائل کوچک بگذرید و بر سر مسائل اصلی مذاکره کنید.
یاد بگیرید شرایط را از دریچهی نگاه خانواده همسرتان ببینید و اگر موافق چیزی نبودید، پخته رفتار کنید. برای مثال من از گوشت گوسفند متنفرم، به آن لب نمیزنم و بهندرت میپزم. اما مادرشوهرم وقتی برای شام به خانهشان میرفتیم، گوشت گوسفند میپخت. بعد از چند سال دستوپنجه نرمکردن با گوشت گوسفند، متوجه شدم علت کارش خوشحالکردن همسرم است که از وقتی ازدواج کردهایم، دچار قحطی گوشت گوسفند شده است! از آن زمان به بعد قبل از رفتن به آنجا سالاد میخورم تا همسرم بتواند با خیال راحت گوشت بخورد.
اگر لازم است حتما به مشاور پیش از ازدواج مراجعه نمایید.
زندگی تان را با آگاهی بسازید و با عشق مستحکم نمایید🌹🌹🌹
سلام دوست خوبم؛ منم تقريباً شرايط شبيه به شما رو دارم؛ البته اون به اين وضوح به خانوادش كمک نميكنه اما من از نشونه های ديگه ميفهمم! بارها پيش من بوده و بخاطر اين كه داداش ١٩ سالش خواسته با ماشين اين بره سرِ قرار منو پيچونده و با هر بهونه ای كه شده برگشته خونه؛ نامزد من ٣٣ سالشه و جالبه كه خانوادش دارن خونه ای كه توش زندگی ميكنند رو ميدن به پسر كوچيكتر فقط چون عاشق دختر همسايشون شده و ميترسه اگه الان نامزد نكنه از دستش بده!!!! ولی نامزد من نه تنها هيچ اعتراضی نكرده بلكه ميگه من هيچ وقت از خانوادم كمكی رو قبول نمی كنم!!!! من دكتری ميخونم و اون كارشناسی، سطح كلاس و فرهنگ و سواد خانواده ما خيلی بالاتر از اوناست، انقدر خواستگار داشتم كه خجالت ميكشم خانواده بفهمند من بعد اينهمه سختگيری فقط بخاطر عشق به همكارم و البته ادعای عشق زياد از طرف اون اين شرايط رو پذيرفتم؛ هميشه در حال قرض گرفتن واسه پاس كردن چكاشِ و هنوز به من كادو يا پولی نداده توی اين مدت؛ اما قبل نامزدی خيلی لارج بود و با وجود مخالفت من همش خرج ميكرد واسم!!!! شايد چون من هم شاغلم فكر ميكنه ديگه به اين كارها نيازی نيست اما من واقعاً دل گرم ميشم اينطوری
😔
عزیزم انشاالله مشکل تو هم حل بشه توکل به خدا کن و حتما باید پیش یه مشاور بریم