2794

مشکل در برقراری ارتباط با دیگران بعد از طلاق

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 71 بازدید

با سلام و خسته نباشید من ( دوران کودکی هفت سال اول) چون همیشه با همسن و سالهام بازی میکردم مشکلی هم توی ارتباطاتم نداشتم اما از دوران دبستان تا دبیرستان خیلی خجالتی بودم طوری که یادمه مهمونی میرفتم به مامانم میچسبیدم و میخواستم چای میوه غذا توی مهمونی بخورم خجالت میکشیدم (مخصوصا سن 12 و 13 سالگی) تا اینکه سال سوم دبیرستان و مخصوصآ پیش دانشگاهی یه دخترخیلی پرشور و شری شدم طوریکه یکی از دبیرهامون گفت آدم برونگرایی هستم همیشه شاد بودم وسط درس و کلاس تیکه مینداختم درسهام عالی بود دبیرها هم خیلی از اخلاق من خوششون میومد چون یکسره یه حرف و حرکاتی میزدم که کلاس میرفت هوا و دبیرا کلی میخندیدن حتی یه دبیرم بهم گفت خوبه تو بازیگر بشی. اما دانشگاه که قبول شدم به دلیل محیط رسمی کمتر بگو بخند کردم ولی توی جمع دوستان میترکوندم طوری که دوستام میگفتن تو رو برای روحیه گرفتن باید هفته ای یک بار دید. گذشت و من ازدواج کردم و اون اخلاقها بگی نگی توی سرم بود (به دلیل فارغ التحصیلی) کمتر دوستانم رو دیدم و این اخلاقم روز به روز کمرنگ ترشد بعد 6 ماه بنا به دلایلی از همسرم جدا شدم دیگه اصلا اون آدم سابق نبودم روحیه داغونی داشتم هرشب گریه و با همون یکی دو دوستی که ارتباط داشتم قطع ارتباط کردم. بعد از 4 سال از ازدواج اولم دوباره ازدواج کردم اصلا نمیتونم با خانواده شوهرم بگو بخند کنم خیلی دوستدارم شاد باشم مثل اون دوران که تجربه شو داشتم ولی نمیتونم (البته با همسرم چند بار جلوی خانواده شوهرم دعوام شد و اون هرچی به دهنش اومده به من و خانوادم گفته) هر وقت میخوام یه خاطره یه جوک و...تعریف کنم فکر میکنم خانواده همسرم به خاطر حرفهای همسرم اهمیتی به من قائل نمیشند وقتی جاریم رو می بینم که چقدر میگه میخنده خوب احوالپرسی میکنه حسرت میخورم یه طوری شدم همسرم و خانوادش و فامیلاش میگن چقدر کم حرفی چقدر گرفته ای چقدر افسرده ای؟ من قبلا توی ارتباطاتم دچار مشکل نمیشدم. الان فقط میخوام یه قیمت از فروشنده بگیرم صد بارخودم لعنت میکنم نه اینکه خجالت بکشم فکر میکنم خراب میکنم. همه بهم میگند بگو بخند اما نمیتونم (بعد طلاقم ) به شدت گوشه گیر شدم راهنماییم کنید لطفا با تشکر


اطلاعات تکمیلی

سن 32 جنسیت زن شغل خانه دار
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

دوست خوبم سلام


بابت اتفاقات گذشته متاسفم

مسئله ای که دوست دارم به اون توجه کنید اینه که خود ما مسئول رفتار. افکار. و احساساتمان هستیم. 

اینکه شما دردوران کودکی واوایل نوجوانی خجالتی و گوشه گیر بودید (البته خصوصیات ژنتیکی که ما با آن به دنیا می آمدیم هم موثر است) و بعد از ورود به مدرسه برعکس آن را رفتار کردید یک انتخاب از طرف خود شما بوده است.

بنابراین نوع افکار ما تعیین کننده احساسات و سپس رفتار و حس های بدنی که تجربه میکنیم هست. و این روند مانند یک زنجیر به هم مرتبط است. 

اولین قدم این است افکار ناکارآمد خودتان رو شناسایی کنید و سعی در شناخت و تغییر آنها کنید. مثلا فکری مانند اینکه من همیشه باید خوشحال باشم. همه باید من را دوست داشته باشند. مورد تایید اقوام باشم و... این یکی از افکار منفی نادرست است.

زمانی که شما مدام به خودتان خرده میگیرید که چرا مثل سابق نیستید مدام دارید این افکار و احساس را در خودتان تقویت میک میکنید و این موضوع منجر به این میشود که خودتان را سرزنش کنید و خودتان را تحت هر شرایطی که هستید دوست نداشته باشید. تلاش کنید دست از انتقاد کردن خود بردارید و به خودتان حق بدهید. همه ما ممکن جدا از اتفاقات زندگیمان در طول زمان رفتار و افکارمان تغییر کند

و یکی از موضوعاتی که به نظر میرسه نادیده گرفته شده این است که ممکن شما هنوز در سوگ طلاق گذشته خودتان هستید. همیشه زمان گذشتن از یک بحران به معنایی حل کردن آن نیست. طلاق مانند مرگ یک عزیز نیاز به سوگواری کردن. حل مسائل آن. و روی خودتان کار کردن دارد  که بتوانید آن موضوع رو پشت سر بگذارید و در زمان حال زندگی کنید.

توصیه میکنم به این موضوع ظاهری و سطحی نگاه نکنید . فقط با شاد و بگو بخند بودن شما  بحران عمیقا التیام پیدا نمیکند. به طور حضوری به روان شناس مراجعه کنید و گذشته خود را حل و فصل کنید. و بعد از ان قطعا حال بهتری خواهید داشت برای پر انرژی بودن.

دراین راستا ضمن اینکه روی خودتان ذره بین قرار ندهید و مدام تجزیه و تحلیل نکنید می توانید با تکنیک های رفتاری کمک بیشتری کنید.

 خودتان را عمیقا دوست بدارید. و تغییرات اخلاقی خود را بپذیرید

با دوستان و افراد مثبت معاشرت بیشتری داشته باشید

خطاهای شناختی خود را اصلاح کنید

همه ما یک کودک زخمی دورنی داریم که نیاز به نوازش دارد. زمان های رو برای توجه و نوازش به کودکتان اختصاص دهید.

کتاب بخوانید

جلوی افکار منفی خود را بگیرید .

حتما حتما ورزش کنید. ورزش ت حد زیادی استرس را کاهش میدهد 

از خودتان تصویر ذهنی مثیت بسازید حتی اگر غیر واقعی باشد. قطعا کسی که خودش را همیشه آدم قوی میداند که می تواند از پس مشکلات بربیاد با آدمی که همیشه خود را ضعیف و ناتوان می بیند متفاوت است.

به سوی فاجعه ها پل نسازید. از کاه کوه نسازید.

بازی و تفریح را جزو برنامه روزانه خودتان قرار دهید

به کارهای مورد علاقتون بیشتر توجه کنید مثل موسیقی گوش دادن و...

روابط عاطفی خود را با همسرتان تقویت کنید و با هم تلاش کنید تعارضات خود را کاهش دهید


                                                              پایدار باشید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

ناسازگاری و عدم برقراری ارتباط دخترم

پاسخ سلام وقت شما بخیر با توجه به اینکه فرزند شما ۳ ساله است ،خیلی جای نگرانی نیست که هنوز ارتباط خوبی نمی‌تواند با گروه همسالانش برقرار کند . زیرا سن رشد اجتماعی از ۳ سال شروع می‌شود و باید بیشتر در محیط...

برقراری ارتباط در کودک

پاسخ سلام مامان عزيزهمه اين موارد رو بايد بهش توضيح دهيد. كه به هركسی عمو و خاله نگه. بغل آدمای غريبه نره. جاهای خصوصي رو بهش آموزش بديد كه فقط مامان و بابا ميتونن ببينن . نبايد بهشون دست بزنی. اين مسايل ب...

برقراری اولین رابطه و استرس

پاسخ با سلام بهتر است معاينه شوند تا نوع پرده مشخص شود

عدم توانایی دربرقراری ارتباط باهمسر

پاسخ سلام دوست عزیز حتما شنیدین که از قدیم گفته‌ن زن و شوهر دعوا کنند، ابلهان باور کنند. تا حالا به معنی این ضرب‌المثل فکر کردین؟ برداشت من این هست که بین همه زن و شوهرها اختلاف نظر و حتی دعواهایی ممکنه ت...