به هم زدن نامزدی و مخالفت خانواده

سلام دختر هجده ساله ای هستم حدود هشت ماه است که طلاق گرفتم 

خوانواده ام خیلی به من بی توجه هستن و خوشبختی من براشون مهم نیست و فقط می خوان که مردم در موردشون حرفی نزنن

من همسر سابقم رو خیلی دوست داشتم ولی به خاطر وجود مشکلاتی به هیچ وجه نمیتونستم باهاش زندگی کنم بعد  از طلاقم تو مجازی با پسری بیست و پنج ساله آشنا شدم که خیلی خوش برخورد بود و واقعا خوش اخلاق بود ولی قیافه اش زشت بود خیلی زود به خاستگاریم اومد  و ما باهم نامزد کردیم راستش علاقه ای بهش نداشتم و فقط بخاطر این که حرص همسر سابقم رو درآورم باهاش نامزد کردم ولی اصلا باهاش بد رفتار نبودم خیلی بهش محبت می کردم و رفتارم باهاش خوب بود اون هم رفتارش عالی بود الان ما حدود چهار ماه هست نامزدیم حدود یک ماه پیش بخاطر مسائل خیلی جزئی باهم بحثمون شد و حتی حرفمون به جدایی هم کشید ولی دوباره آشتی کردیم ولی از اون روز به بعد نامزدم سرد شده بود و محبت نمیکرد رفتارش فرق کرده بود ولی من بازم بهش محبت میکردم تا اینکه حدود یک هفته پیش من هم تصمیم گرفتم مثل خودش باهاش رفتار کنم ولی اون در جواب رفتار من همش بهونه گیری الکی میکرد همش از من ایراد میگرفت تا این که دوباره دعوامون شد و قهر کردیم و تا چند روز نه من به اون زنگ میزدم نه اون به من تا اینکه پیش قدم شدم و باهاش تماس گرفتم ولی اون خیلی با لحن بدی جواب داد همش میگفت من اخلاقم همینطوره میتونی کنار بیا نمیتونی برو میگفت نمیتونم خوشبختت کنم ولی باز من باخوشرویی جوابش رو میدادم تا این که یه روز گفت من بیماری صرع دارم و اسم قرصشم گفت منم با خواهرش زنگ زدم و گفتم حقیقت داره؟

خواهرش گفت که نه و قسم خورد که برادرش همچین بیماری نداره منم اومدم به خانواده ام گفتم و خانواده من هم  به خانواده نامزدم زنگ زدن و اون  هم  گفتن که نامزدم در مورد بیماریش دروغ گفته  و به هیچ وجه راضی نیستن که نشونش رو پس بدم  ولی من کلا از ازدواج با نامزدم منصرف شدم و مطمئن هستم که نمیتونه خوشبختم کنه و نامزدم داره بهونه میاره که از من جدا بشه و این رو به خانواده ام گفتم و اون ها مخالفت کردن و میگن که باهاش کنار بیا حتی میگن گولش بده تا عقدت کنه واقعا این حرفاشون من رو آزار میده من تعریف از خود نباشه ولی دختر زیبایی هستم هیچی هم کم ندارم فقط تنها مشکلم اینه که قبلا طلاق گرفتم راستش من دوست دارم فعلا مجرد بمونم و تحصیلم رو ادامه بدم و اونجوری که دوست دارم آدم موفقی باشم و از زندگی که الان دارم راضی نیستم دوست ندارم با نامزدم ازدواج کنم ولی از حرف های آزار دهنده خانواده ام و مردم که بگن دختر مشکلی داره میترسم نمیدونم کار درست چیه تو این وضعیت هیچ کس منو درک نمیکنه 

حس میکنم این آخرین شانس منه و اگه این بار هم که فقط در حال حاظر نامزدیم و عقد نکردیم بهم بزنیم و مجبور بشم که باهاش عقد کنم واقعا زندگیم نابود میشه ولی میترسم و خوانوادم اجازه نمیدن چکار کنم؟

تو رو خدا راهنماییم کنید و خواهش میکنم که زود جوابم رو بدید مشاورین عزیز ممنونم