ضمن عرض سلام و خسته نباشید. من 11 ماه ازدواج کردم. در واقع عقد کردیم به صورت سنتی ازدواج کردیم و مادرشون من رو اول دیدند. شوهرم 28 ساله هستند. همسرم کوچیک که بوده باباش فوت میکنه و مامانش اینها رو بزرگ میکنه. طبق چیزی که مامانش میگه عمو ها و عمه هاش ارث باباش رو بالا کشیدن و... خلاصه مامانش دائما به من تیکه میندازه و در حالی که شوهرمم هم قبول داره مادرش بد هست و فقط من سکوت میکنم و شوهرم میدونه که به خاطر شوهرم سکوت میکنم. تا اینکه قرار شد واسم عیدی بیارند. ایشون بزرگ شده اینجاست ولی مشهد و من شهرستانم. دائما تحقیرم میکنه و عروس های این و اون رو تعریف میکنه. و خسیسه و نمیزاره شوهرم هزار تومن خرج کنه واسم و همش میگه مشهد رسم نیست خرج دختر رو پسر بده و توقع داره واسه پسرش من لباس بخرم و... در صورتی که توی شهرستان دقیقا برعکس هست. واسه عیدی رفته بود یه پارچه پیر زنی خریده بود مانتوی واسه من. بهش چیزی نگفتم به شوهرم گفتم نمی خوامش اونم برد من رو واسم مانتو خرید. تا مانتو رو دید شروع کرد به توهین و تیکه انداختن به من. شوهرمم این وضع رو می دید. گفتم میرم شهرستان تا تموم بشه اختلافات. اونم گفت برو تا بیشتر اذیت نشی. اما به محض اینکه آمدم شوهرم گفت تو دل مادرم و شکستی و... الان دو روز به من نه زنگ میزنه و نه پیام میده . حالا یه اخلاقی داره که خیلی به من وابسته و روزی ده بار بهم زنگ می زد ولی الان نه. منم تو تلگرام بهش پیام دادم و مامانمم بهش زنگ زد و گفت مامانت دائما داره به ما بی احترامی میکنه. من به همسرم پیام دادم و توضیح دادم بابت کارهای که در حقشون کرده بودم و سکوتهای که بابت بی احترامی های مادرش کردم اما همسرم پاسخی نداد.
اطلاعات تکمیلی
سن25جنسیتزنشغلبیکاروضعیت تاهل متاهل
سلام
واقعا ممنونم از جوابتون
براساس خانواده بوده که خانواده ی آرام و مبادی آداب هستیم و شناخت کاملی از ما داشتن چون مادرش پدرم و خونواده پدریم رو کاملا میشناسن
من تصمیم رو به عهده پدرم گذاشتم و ایشون با تحقیقاتی که کردن و صحبت های که با همسرم کردن موافقت خودشون رو اعلام کردن
نظر خانواده مثبت همگی
گفتن خانواده پدری ش آدم های خوبی بودن
مکررا بهش گفتم که راجع به زندگی دونفرمون به کسی چیزی نگو یا واسه تصمیمات زندگیت به خواهرت خبر نده راجب قهر و آشتی هامون و...
زیاد وقت نمیزاره چون کارش خیلی زیاده و آدمی پرخاشگر و لجبازه طبق دید من و گفته بقیه و مغرور
قرار سال آینده خونه بخریم و عروسی بگیریم و بریم خونه خودمون
ایشون در شرکت توضیح دارو کار میکنن و کارشون خیلی سخت و با فشار است در آمد مقولی دارن که کفاف زندگیمون رو میده
ولی دائما بقیه بهش هشدار میدن خرج نکن و برای داداشش مغازه زده در حالی که به من گفت تا عید سرکار خودم میرم بعدش مغازه رو میگیرم و داداشش حتی یه هزاری هم نذاشته و دائما شوهرم رو تحقیر میکنه و روش داد میزنه ازش متنفرم
در آمدش مستقل
خواهشمندم سریع تر پاسخ بدین من منتظرم الان یه هفته از قهرمون طول کشیده که سابقه نداشته