با سلام من الان 20 ماهه که در شرف جدایی هستم و از همسرم کاملا جدا هستیم و با شرایط ما بهترین راه جدایی بود
اوایل که خیلی شرایط برام سنگین بود مشاوره و بعد هم مراجعه به پزشک بابت دارو درمانی رو شروع کردم خداروشکر حالم خوبه وخداروشکر میکنم بهترین تصمیم رو گرفتم
اما تازگی یه آقایی که یکی دوبار من رو دیده و به خانوادش هم گفته برای ازدواج ولی من بهشون گفتم در شرف جدایی هستم ایشون مشکلی با جدایی من ندارن ولی من ازشون خواستم به خانوادش فعلا نگه
و ایشون گفتن هرچقدر من زمان بخوام بهم زمان میدند که بشناسمشون مشاور هم میان. دیروزم یش دکترم بودم ایشون هم گفتن بحران رو دارم تمام میکنم دیگه بعد 20 ماه شما چه پیشنهاد دیگه ای دارید که بتونم ایشون رو بهتر بشناسم؟ درضمن این اقا 28 ساله هستن مدرک لیسانس دانشجوی ارشد یه شغل دولتی و شغل دوم یه خونه و یه ماشین دارند
اطلاعات تکمیلی
سن27جنسیتزنشغلکارمندوضعیت تاهل درحال جدایی
دوست عزیز در درجه اول شما باید تمام تمرکز خودتون رو صرف مساله جدایی از زندگی قبلی کنید
مدتی ارتباطات رو با این خواستگار جدید محدود کنید تا برنامه جدایی تون کاملا مشخص بشه و ایشون هم زمان داشته باشند هم خودشان و هم خانوادتون بیشتر راجع به ازدواج فکر کنن
ممنون از نظرتون ولی الان یه مشکلی که برای من پیش اومده، ظاهرا مادر پسر مخالف هست دلیلشم اینه چندتا از اقوامشون که با خانم مطلقه ازدواج کردن زندگی خوبی ندارن در این شرایط من نمیدونم چکار کنم ..... روز اول من به آقا شرایطم رو گفتم وگفتم ممکنه خانوادش مخالفت کنن وایشونم گفتن راضی کردن خانوادش با اون ولی الان خود پسر بسیار در هم ریخته و میگه اگه یک درصد خانواده تو یا خانوادم مخالفت کنن چی؟
حقیقتش از دیشب بهم ریختم من بعد جدایی آستانه تحملم در مسایل عاطفی کم شده حدود سه ماهه باهمیم از تمام مسایل بهم میاییم ولی با این شرایط نمیدونم چکار کنم
ظاهرا یبار پسر با مادرش صحبت کرده و میگه میخوام مادرم رو ببرم مشاوره ایشون میگن تمام راههایی که باید بره رو خواهد رفت ولی من ریختم بهم ...انگار تجربه تلخ گذشته داره مرور میشه واسم و این داره عذابم میده
خیـــلی عالی و آموزنده بود ممنونم ازتون