2794

رفیق بازی همسر و تاثیر آن بر زندگی مشترک

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 35 بازدید

سلام. لطفا کمکم کنید خیلی حالم بده . هشت سال پیش با مردی ازدواج کردم که خیلی اهل خانواده و اسم و رسم دار بود و اهل رفیق بازی نبود و به شدت بدش میومد و نه تنها من بلکه خودش هم دوست نداشت با دوستی رفت و آمد کنه و تمام رفت و آمد ها خانوادگی و رسمی بود و تفریح های اون این بود که وقتی با فامیل جایی جمع میشدیم مردها با هم فوتبال بازی میکردند بعد از چند وقت گفت که میخوام با برادر و چند تا از مردهای فامیل بریم فوتسال و من چون مشکلی نمیدیدم موافقت میکردم تا دیدم هر هفته یا با سر شکسته یا دعوا و عصبی برمیگرده و داشت آرامشمون به هم میریخت و من مانع شدم که دیگه نره و اونم موافقت کرد بعد چند سال که بچه دار شدیم گفت بزار هفته ای یک بار با چند تا از پسرخاله هام شب های پنج شنبه تا صبح بریم خونه یکیشون و پلی استیشن بازی کنیم ما هیچ وقت از هم جدا نمیخوابیدیم و این باعث جدایی و عادت کردن شد شوهرم و من چون تنهایی شب تا صبح اذیت میشدم از خواهرم میخواستم بیاد پیشم و شوهرم چون دوست نداشت من با هیچ کس رابطه خوب داشته باشم واسه این که جلو رفت و آمد ما رو بگیره دیگه نرفت و حالا دوباره بعد از چند وقت چنتا دوست مجرد که آدم های درستی هم نیستند دوست شده و دائم شروع کرد به دروغ گفتن میرفت باهاشون فوتسال و میگفت استخرم و از این دست دروغ های بی ارزش ولی باز دروغ دروغه و باعث بی اعتمادی شد و برای این که بهش بفهمونم مشکلی ندارم و بهتره دروغ نگه خودم براش لباس فوتسال گرفتم و تشویقش کردم که دیدم اصلا رعایت نمیکنه و هفته ای یه بار شد یک روز درمیون و دیگه اصلا خونه نبود و کاملا از ما جدا شده بود حالا برمیگرده میگه میخوام با رفیقهام برم مسافرت ما این چیزها برامون مهم بود و من برام بیشتر و دیگه هیچ وابستگی به من نداره و فقط دنبال فرصته که پیش دوستهاش باشه به خدا پیر شدم خستم دیگه کمکم کنید من باید چیکار کنم زندگیم بهم برگرده

اطلاعات تکمیلی

سن۲۴جنسیتزنشغلخانه داروضعیت تاهلمتاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام خدمت شما و ممنون از اينکه مشکل تان را با ما در ميان گذاشتيد،
اولاً، «وابستگی» در رابطه زن و شوهر، چيز خوبی نيست! زن و شوهر بايد نسبت به هم دلبسته باشند، نه وابسته. اگر زوجين در بودنِ در کنار هم افراط کنند، باعث دلزدگی و افزايش تنش های بين اونها خواهد شد.
اين خوب هست که هر يک از زوجين، روابط شخصی خودشون رو داشته باشند و حتی به سفر با اونها بروند. اما ...
1. اين روابط شخصی، بايد مورد اطلاع و تأييد همسر باشند.
2. مقدار آنها آنقدر زياد نباشد که زندگی مشترک را به حاشيه براند.
3. حد و مرزی برای آنها گذاشته شده باشد: مثلاً شب خوابيدن هر يک از زوجين در بيرون از منزل شان ممنوع شده باشد، يا اگر سفری هست، خارجی نباشد و برای آن هزينه زيادی صورت نگيرد.
منظور از اعمال اين قيد و بند ها اين است که به هر يک از طرفين، يادآوری شود که برای هر مرد يا زن متأهل، خانواده، جايی است که بايد بيشترين وقت و هزينه در آنجا سرمايه گذاری شود، اما شخص بايد احساس آزادی و راحتی هم بکند و نبايد فکر کند که ازدواج به معنای خاتمه يافتن تمام روابط قبلی اش می باشد.
با اين توصيفات، در مورد شما، توصيه می کنم به جای تلاش در جهت اعمال محدوديت برای همسرتون، شرايط خانواده رو به گونه ای تنظيم کنيد که برای او تشويق کننده تر و جذاب تر باشه. مثلاً رفت و آمد با افراد متأهلی که خودتان آنها را می شناسيد و تأييد می کنيد را بيشتر کنيد. اوقات بيشتری را برای بيرون رفتن با هم اختصاص بدهيد: پارک، شهربازی، موزه، مرکز خريد، نمايشگاه، پياده روی، سينما، رستوران، ...
منظورم این است که به جای استفاده از فعل "فلان جا نرو"، "بيا با هم اينجاها برويم" رو در دستور کار قرار بدهيد. البته لازم هست که همسر شما در کنار تفريح و وقت گذرانی با شما، متوجه مسئوليت های زندگی مشترک هم باشه و کلاً بفهمه که با انجام ازدواج، نمی تونه دقيقاً همون تفريحات زمان مجرديش رو داشته باشه.
در اين خصوص، بايد به صورت جدی با او صحبت کنيد. بنابراين، سياست کلی شما در قبال او بر دو محور استوار خواهد بود:
1. ارائه مشوق ها به منظور معرفی ابعاد لذت بخش تر زندگی مشترک
2. يادآوری مسئوليت های زندگی مشترک
به موازات همه اينها، حساسيت های احتمالاً زياد خودتون روی اين موضوع را هم در نظر بگيريد و به آنها فکر کنيد. شايد لازم باشه شما هم بيشتر روی اوقات شخصی خودتون سرمايه گذاری کنيد. از مشورت با يک روان شناس کمک بگيريد.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha