2794

اختلاف با مادرشوهر و سردی در رابطه با همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 64 بازدید 1 تبادل تجربه

سلام 24 سالمه 4 ساله ازدواج کردم. 2 سال از زندگیم خونه پدرشوهر توی یه اتاق 70 متری بودم. خانواده شوهرم با هم اختلاف داشتند جو خونه همیشه سنگین بود منم باید ساکت میموندم و چیزی نمیگفتم! اختلاف اول من و شوهرم سر مادرشوهر بود که براش غذا درست نکرده بودیم با خواهرشوهرم و 3 روز از خونه قهر کردم و به خونه بابام رفتم. هرجا میرفتیم مادرشوهرم از ما جدا نمیشد منم سر این مسئله درگیر بودم واضح نمیگفتم با مادر شوهر مشکل دارم. چند باری قهر کردم اومدن دنبالم آخرین بار که قهر کردم داشتیم به خونه دیگه ای نقل مکان میکردیم مادرشوهرم ناراحت بود و شوهرم که برای شام رفته بود اونجا دیگه برنگشت مادر شوهرم گفته بود نرو اونم..!! بعد 5 ماه اومد دنبالم منم همیشه قبول میکردم میرفتم به شرط خونه جدا . طلاق نمیخواستم فقط میخواستم جدا باشم! اما یه ماه طول نمیکشید دوباره با هم سرسنگین میشدیم شوهرم دوست داره مادر شوهرم همیشه پیش ما باشه با ما بگرده کلا هرچی من هوس میکنم برای مامانش هم میخره! چیزی نمیگم هرکاری میگه انجام میدم به مادرشوهرم هم احترام میکنم هیچوقت بی احترامی نکردم اما اخلاق شوهرم با من خیلی سرده! سر هر مسئله ای دوست داره بذاره بره پیش خانوادش. راحت از من جدا میشه همیشه کوتاه اومدم اما اصلا متوجه این نیست که چقدر حفظ زندگیم برام مهمه ! توی خونه همش سرش توی تلویزیونه جوری که من حرف میزنم خودشو میزنه به نشنیدن! من هم خیلی دلخور میشم اما باز فراموش میکنم کارهاشو!امروزم بدون هیچ درگیری یا بحثی رفته خونه پدرش و شب رو برنگشته! نمیدونم راستش چیکار کنم به نظرتون این زندگی دوامی داره؟ خیلی خستم همیشه با خودم درگیرم چطوری میشه بدون محبت زندگی کرد! چیکارکنم تو رو خدا کمکم کنید

اطلاعات تکمیلی

سن24جنسیتزنشغلخانه داروضعیت تاهلمتاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

با سلام 

دوست عزيز همسر شما در كودكی دچار دلبستگی نا ايمن بوده  يعنی مادر از يک سنی به بعد بايد شروع كنه به جدا كردن خودش از بچه با شرايط و آداب خاصی كه هم كودک اضطراب جدايی نگيره و هم بتونه مستقل بشه و كسانی كه اين مراحل رو درست و كامل و با اصول صحيح دچار مشكلات مختلفی تو روابطشون ميشند و متاسفانه همسر شما هم از اين دسته هستند با اينكه به بلوغ جسمی رسيدند ظاهرا هنوز كاملا به بلوغ روانی نرسيدند و به خانواده و بخصوص مادرشون وابسته هستند و مادرشون هم به ايشون هم وابسته هستند و اين باعث شده كه همسرتون نتوانند به خوبی مرزهای بين مادر و همسرشون رو تفكيک كنند و زمانی كه اين مرزها درهم تنيده ميشند ارتباطات دچار مشكل ميشه و اما سهم شما در اين پروسه كمی سخته و نياز به صبر و حوصله و زيركی فراوان داره شما بايد سعی كنيد با استفاده از درايت زنانه اين مرزها رو مشخص و پررنگ كنيد به هيچ عنوان از سرزنش سركوفت نق زدن و....استفاده نكنيد تا جايی كه ممكنه با زبان محبت آميز با ايشون صحبت كنيد فضای خونه رو طوری گرم و صميمی و سرشار از آرامش قرار بديد كه انگيزه كافی برای حضور درخونه داشته باشند برای صحبت كردن ابتدا از موضوعات مورد علاقه ايشون شروع كنيد زمان صحبت كردن با زبان بدن اشتياق خودتون رو نشون بديد .

پس درمرحله اول ازتون ميخوام كه تلاشتون رو برای جلب رضايت و بالا بردن انگيزه برای همسرتون و قدمهای اوليه برای گفتگو كردن رو برداريد .

موفق باشيد

تجربه شما

login captcha

ممنون  خیلی مفید بود تمام سعیم رو میکنم تا یه خانواده گرم صمیمی داشته باشم.