سلام خدمت مشاورین عزیز
در دعواهای من و همسرم،ایشون مدام میگه برو! چرا نمیری؟ مادرت نگهت نمیداره! کسی رو نداری بدبخت!
آرزوم اینه که قهر کنی و بری و من طلاقت بدم.
راست میگه من کسی رو ندارم یعنی دارم به درد نمیخورن. مادرم که سال به سال هم بهش زنگ نزنیم عین خیالش نیست. خودش هم کار داشته باشه احوال میپرسه. داداش هام هم هیچی
خلاصه یه مدته در نظر دارم قهر کنم و برم پیش مادرم و غرغرای مادرم رو به جون بخرم
ببینم راست میگه طلاق میده یا میاد دنبالم
درضمن یه پسر دارم میخوام نبرمش که اساسی تنبیه شه.
به خدا بی رحم نیستم ولی زدم به سیم آخر
مدام میگه آواره بی کس!
میخوام کاری کنم دیگه تکرار نکنه
ببخشید طولانی شد. سپاس
اطلاعات تکمیلی
سن۳۲جنسیتزنشغلخانه داروضعیت تاهلمتاهلسلام دوست عزیز
متوجه هستم چقدر عصبانی و دلخور هستید، دل آرزده و خسته از حرفی که آن را نقطه ضعف خود محسوب می کنید و در تلاشید حداقل به خود خلاف آن را ثابت کنید.
دوست من زندگی شما به یک جبهه تبدیل شده موشکی شلیک میکنید و همسرتان نیز مقابله به مثل میکند.
مسابقه طناب بازی بچگی ها رو یادتان هست دو طرف میکشیدن و به هر قیمتی سعی میکردن برنده مسابقه باشند حتی اگر عزیزترین فرد زندگیشون اون سر طناب بود مهم برنده شدن بود آسیب زدن مهم نبود.
در حال حاضر شما در چنین مسابقه ای قرار دارید مسابقه طناب کشی، اثبات قدرت
من از تو لجباز ترم. اما زندگی صمیمی کاملا مغایر با این شیوه هست
3 ویروس مخرب رابطه شما
تحقیر
انتقاد
سرزنش
است. به دعوای خود توجه کنید چی به همسرتان می گویید و چه چیزی میشنوید کدام موشک ها را شما شلیک میکنید کدام را ایشان
وقتی در آرامش و با عدالت به این کشمکش توجه کردید و متوجه اشتباهات خود شدید. سعی کنید آنها را تصحیح کنید.
شما رنجیده اید هستید اما بیرحم نه من متوجه هستم. و باید در مورد این رنجش خود با همسرتون صبحت کنید
قهر یک رفتار ناپخته اجتماعی است. مطمین باشید اوضاع اگر هم برای مدتی درست شود موقتی است یا ممکن است هم جواب عکس دهد و ایشون هم پای لجبازی اصلا پیگیری نکنند بجای حل مساله شما دچار یک بحران خواهید شد.
بنابراین لطفا اول برای ارامش خود:
موسیقی بی کلام آرامش بخش گوش کنید و کمی ورزش کنید.
تمام عصبانیت و ناراحتی خود را بنویسید و پاره کنید. انقدر این کارو ادامه دهید تا به آرامش برسید.
با یک مشاور حضوری مشورت کنید
در گام بعدی هنگام آغاز دعوا از تکنیک ترک موقعیت استفاده کنید
یعنی قبل اینکه دعوا شدت بگیرد و کار به توهین و سرزنش و تشر بکشد به همسرت بگو اتس بس(در آرامش این علامت را با همسر خود در میان بگذارید تا ایشون هم مثل شما باخبر باشد این یک علامت جلوگیری از خشم است) موقعیت را ترک کنید مثل به اتاق بروید پنج تا ده دقیقه ارام شوید و بعد برگردید اگر ارام هستید ادامه دهید، اگر نه به همسر خود بگویید من هنوز ناراحت هستم اجازه بده فردا در مورد مشکل حرف بزنیم ممنونم درک میکنی و همراهم هستی.
در مرحله بعد برای بیان دلخوری ها و مشکلات خود با تایم گفتگو داشته باشید(زمانی که هر دو در آرامش هستید.) و از الگو زیر پیروی کنید:
اگر شما صحبت میکنید:
خلاصه حرف بزنید. در شرح مطالبی که باید بگویید جانب اختصار را رعایت کنید. به جنبههای مهم بپردازید. توصیه میکنم که از «قاعده دو جمله» پیروی کنید و به عبارت دیگر، صحبت خود را به دو جمله محدود کنید. اغلب اوقات میتوان همه گفتنی ها را در دو جمله بیان کرد. با این روش از صحبت درباره مطالب خارج از برنامه که اغلب ایجاد تنش می کند، جلوگیری کنید.
صریح و موجه حرف بزنید. از صحبتهای مبهم و از کلی گویی بپرهیزید. مثلا بجای اینکه بگویید: " کاش منظمتر بودی.» بگویید «دلم میخواهد بعد از استفاده از حوله، آن را سرجای خود آویزان کنی.»
از توهین، تهمت و سرزنش بپرهیزید. در ین خصوص بهتر است از «قاعده بیتقصیر بودن» استفاده کنید. «مسئلهای است که میخواهم با تو در میان بگذارم ببین میتوانی به حل آن کمک کنی.» خود را در هیئت تعمیر کاری ببینید که میخواهد بدون هر گونه سرزنش پیچی را سفت یا شل کنید.
از زدن برچسب، مانند «شلخته»، «خود خواه»، یا «بیملاحظه» و غیره خودداری کنید. این برچسبها اغلب تعمیم مبالغهآمیز هستند و فضای صحبت را تیره میسازند. از آن بدتر، با ایجاد تکدر خاطر، فضای حاکم بر جلسه حل اختلاف را خراب میکنند.
از مطلق گویی و استفاده از کلماتی مانند «هرگز» یا «همیشه» خودداری کنید. این واژهها معمولا اشتباه هستند. بندرت همسری را پیدا میکنید که «هرگز» کارش را درست انجام ندهد و یا «همیشه» در انجام کاری کوتاهی کند. با مطلق گرایی شرایطی فراهم میآورید که شما را از رسیدن به هدف باز میدارد.
حرفتان را بزنید و از انتقاد خودداری کنید. مثلا بجای اینکه بگویید «تو هرگز به من کمک نمیکنی» بگویید «اگردر شستن ظرفها به من کمک کنی بسیار ممنون میشوم.»
ذهن خوانی نکنید. احتمال اینکه ذهن خوانی اشتباه باشد زیاد است و در نتیجه زمینه عصبانیت همسرتان را فراهم میسازید. اگر فکر میکنید که همسرتان از شما دلگیر است بهتر است بگویید: «احساس میکنم از من دلگیر هستی.» در برخورد با باورهای خود بدانید که لزوماً با واقعیتها روبرو نیستند و چه بهتر که از تحلیل روانشناسانه در باره انگیزههای همسرتان اجتناب کنید.
اگر شما قرار است گوش دهید:
زمینههای توافق را پیدا کنید. ببینید با کدامیک از نکات مورد اشاره همسرتان موافق هستید، تا در نقش مخالف او ظاهر نشوید: «بله قبول دارم که اخیراً سرم خیلی شلوغ بوده است» «مثل اینکه معاشرتهای اجتماعی من تو را ناراحت کرده است.»
مضامین منفی صحبتهای همسرتان را نشنیده بگیرید. بعید نیست که همسر شما در حالت دلخوری یا عصبانیت در بیان مسئله مبالغه کند. به علت عصبانیت توجه کنید و انتقادها و سرزنشها را نادیده بگیرید.
از خود سوال کنید. ممکن است گله و شکایت همسر شما برای خود او روشن باشد، اما شما از چگونگی آن آگاه نباشید. از خود بپرسید: «منظورش چیست؟ چه میخواهد بگوید؟»
مطمئن شوید که منظور همسرتان را درک کردهاید. مثلاً به او بگویید: «فکر میکنم منظور تو این است که حاضر نیستی دخالتهای مادرم را تحمل کنی.» یا «آیا منظورت این است که صورت حسابهای بانک را من پرداخت کنم؟»
اگر فکر میکنید که همسرتان منظور شما را آنطور که هست درک نکرده، در مقام توضیح برآیید. مثلاً بگویید: «خیلی دلم میخواست تو را ببینم. اما مجبور بودم کار اداره را تمام کنم.»
از گفتن «متاسفم» ترسی به دل راه ندهید. روابط زناشویی ایجاب میکند که اگر خواسته و ناخواسته اسباب تکدر خاطر همسرتان را فراهم کردهاید، در مقام پوزش برآیید و تاسف خود را به اطلاع او برسانید.
حرف زدن بدون خشونت و بیان نیازها و حرف ها به هر دوی شما در مراقبت از عشقتان و ثمره این عشق که دلبند شیرینتان است بسیار کمک می کند.
مراقب باشید با کف صابون مخرب ارتباطی گیاه ظریف عشقتان را خشک نکنید.
برای آگاهی بیشتر لطفا کتاب گفتگو بدون خشونت، به سازی روابط زوجین، 5 زبان عشق را مطالعه کنید.
تعارض و مشکل برای همه زوجین پیش میاید تفاوت زوجین موفق و ناموفق در شیوه بیان و حرف زدن است.
آرام و عاشق باشید🌹🌹🌹
پاسخ سلام دوست عزیز توصیه نیکنم قبل از اینکه به فکر راهکاربرای عزت نفس فرزندانتان باشید به دنبال مدیریت خشم خود و کنترل احساساتتان باشید اگر بتوانید رفتارتان را تغییر دهید و مشکلاتی که باعث شده چنین واکنشی...
پاسخ باسلام اين علاقه قطعا به دوران كودكي شما برميگرده فرزند پروري شما و مدل ارتباطي والدين با شما كه احتمالا سرزنشگر و تنبيه گر بودن و اين درون شما دروني شده و الان در بزرگسالي براي مرهم كودك اسيب ديده...
پاسخ دوست عزیز سلام. تنبیه بدنی و زدن کودک باعث آسیب جدی به روان او شده امنیت عاطفی او را به مخاطره می اندازد. هر چند زدن به دست آسیب مغزی ایجاد نمیکند اما به صورت کلی تنبیه بدنی آسیب های روانی ایجاد میکند...
همسرم دربچگی تنبیه بدنی شده است
پاسخ سلام چنین مسائلی نیاز به بررسی و توضیحات بیشتری دارند. ایشان باید حتما در طی جلسات متوالی مشاوره بررسی و درمان شوند. اغلب مشکلاتی که ریشه در کودکی دارند با مراجعه به مشاور و در صورت نیاز با دارودرما...
با سلام...از مشاور محترم ممنون میشم که جواب این دوستمون رو بدن....چون منم دقیقا همین مشکل رو دارم و همسرم میگه که تو از سر اجبار موندی....چون کسی رو نداری..و دوتا بچه داریم...چون برگردی خانوادت حمایتت نمیکنن.و هرچه میگم که من تو رو دوست دارم...اما قبول نمیکنه...میگه تو مکاری...همه حرفات از سر مکر هست...چون ناسازگاری...میگه اگر من رو دوست داشتی ، با من میساختی و کم بودن تعدادی که توی روابط جنسی داشتیم رو ، تحمل میکردی...
ماکه حتی رابطه ی جنسی ام نداریم میگه دیگه قفل دلم رو بستم و هیچ حسی ندارم
دریغ از یک ذره محبت