سلام وقتتون بخير
من ٣٤ ساله هستم تقريبا ١/٥ سال هست كه ازدواج كردم و چون همسرم آلمان زندگى ميكرد اومدم آلمان همسرم ١٣سال از من بزرگتره ، ما باهم از طريق اينترنت دوست شديم من بلافاصله خانواده رو درجريان گذاشتم و بعد از اون اول اشنايی خانواده ها و بعد هم عقد كرديم . همسرم آدم بدى نيست احترام ميذاره به من و كارهايی ميكنه كه دوست داشتنش رو نشون بده. قربون صدقه ميره و يا سعى ميكنه حال منو درک كنه اگه شرايط روحى خوبى نداشته باشم و هميشه ميگه من مرد خوبيم و هميشه از خيانت اين و اون برام تعريف ميكنه ،اما با همه اينها احساس ميكنم بهم دروغ ميگه،و يه چيزهايی رو از من پنهون ميكنه، گاهى اوقات اعصابش خورده درصورتى كه روز قبلش خيلى مهربون بوديم الكى بهانه ميگيره برای غذا يا هر چى . يه روز حرف يه رستوران شد گفت باهم رفتيم درصورتى که اصلا ما اونجا نرفته بوديم ،يا ميگه من فلان وسيله رو خريدم در صورتى که نخريده، قراره بريم مسافرت امروز يه داستان كاملا بچه گانه رو سروهم كرده كه يكى از دوستانشون كه مرد هستن گفته از اونجا برای من كارت پستال پست كن چون اون آقا با همكارشون رقابت دارند اينجورى رئيسشون احساس ميكنه اين آقا خوش برخورده و امتياز بيشترى بهش ميده، اينو برام تعريف كرد من گفتم تو ميخواى اين كار رو بكنى گفت اره خوشحال ميشه درصورتى كه هميشه ميگفت براى اين دوستش نبايد هزينه كرد،من سكوت كردم فهميد حرفشو باور نكردم ،كاملا اضطراب گرفته بود و خيلى سريع به هواى كار خونه رو ترک كرد ،من هميشه ميفهمم داره دروغ ميگه اما نميتونم هيچ وقت مچشو بگيرم .گاهى ميگم اگه شخص ديگه اى باشه اينهمه محبت و يا بالاخره بايد براى اونم خرج كنه اما اينجورى كه حساب كتاب ميكنه جلو من ( آخه كارهاى حساب كتاب ماليشو ميده من انجام بدم ) نميتونه با كسى باشه ، اما باز ميگم اينجا اروپا ست اينجا كسى انتظار نداره از دوستش که براش خرج كنه و يا دروغاشو ميشنوم ،واقعا گيج شدم
همسرم شب كار و راننده تاكسى هستن . اوايل صبحها كه ميومدن گيج خواب بودن اما الان دو سه ماهى ميشه كه وقتى مياد خونه يک ساعت با گوشى اخبار و اينا رو نگاه ميكنه البته توو يه اتاق ديگه ، ايشون صبح ساعت 6 ميخوابن تا ساعت 2 بعدازظهر بيدار ميشن پاى اخبار هستن و برنامه خودشون نهار ميخورن ساعت ٧ شب ميرن سركار ،ما روى هم رفته زياد درباره خودمون حرف نميزنيم ،يعنى هميشه جورى نشون داده كه حوصلشو نداره منم نميگم ديگه
اطلاعات تکمیلی
سن34جنسیتزنشغلخانه داروضعیت تاهلمتاهلسلام عزیزم. پیامت کمی گنگ بود. اونچه فهمیدم اینه که شناخت شما از همسرت هنوز کم هست. نکته مهم تفاوت فرهنگی زیاد شما با ایشونه. ایشون سالها در فرهنگ دیگری زندگی کرده. طبیعتا اشکالات رفتاری هم داشته و قطعا ارتباطات دیگری هم با توجه به سنش داشته. مدت ارتباط شما کم هست. اینکه بر ضعفهای ایشون متمرکز بشی تو رو از ایشون دورتر می کنه و فرصت شناخت بیشتر و نزدیکی روحی به ایشون رو از شما می گیره. شما ازدواج کردی و یک پیوند مستحکم برقرار کردی. با ایشون همراه شو و کنارش تجربه های جدید کسب کن و عشق بورز تا در مقابلت گاردی نداشته باشه و اگر نقصی هم به چشم خورد، در سایه رابطه عاطفی تن به تغییر بده. لحن پیامت شبیه گزارش یک مرد غریبه در یک کشور دیگر هست! جلو بیا و بشناسش و برای ساخت زندگی جدید آستین ها رو بالا بزن...
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید