با سلام خدمت شما کارشناس عزیز. من 11 سال ازدواج کردم و مشکلم با خانواده شوهرم مربوط،به یه سال و دو سال نیست. ولی تو این چند ماه اخیر به شدت و خیلی پررنگ زندگیم رو تحت تاثیر قرار داده. خانواده شوهر من همیشه از طرف ما واسمون مهمون دعوت میکنن. مثلا روز اول عید که میرم شهر خودمون زنگ میزنن برگردین که مهمان دارید . میخوان بیان خونتون. چند بار این کارو تکرار کردن تا دفعه آخر که من برنگشتم. حالا هم که از اون شهر مهاجرت کردیم دوباره این کارشون و شروع کردن.شوهرمم با اینکه در مواجهه با خواهرش کاملا به حق میده ولی در برابر این رفتارشون هیچ حقی بهم نمیده و میگه مهمون حبیب خداست و اشکالی نداره. درصورتیکه حرف من اصلا این نیست. من میگم اگه قراره از طرف ما مهمون دعوت کنن خب قبلش ما باید خبر داشته باشیم! اصلا و تحت هیچ شرایطی اشتباهات مادرش رو قبول نداره. تو رو خدا کمکم کنید. خیلی خیلی از نظر روحی تحت فشارم. برای فرزند دومم باردار هستم
اطلاعات تکمیلی
سن30جنسیتزنشغلخانه داروضعیت تاهلمتاهلسلام به شما
من مطالبی که عنوان کردید رو خوندم. چقدر سخته که 11 سال اینگونه زندگی کردید که ظاهرا هیچ کنترلی بر زندگیتون نداشتید و بر اساس سلیقه و باورهای خانواده همسرتون پیش بردید!!! و احتمالا اینها برای شما احساسات ناکارآمدی و مهم نبودن رو به دنبال داشته😕
اما چطور 11 سال اینگونه پیش بردید؟ آیا نکته یا موضوع خاصی بین شما و خانواده همسرتون وجود داشته که باعث شده شما در این خصوص بیشتر مدارا کنید؟
پیشنهاد من به شما در وحله اول تعمق بیشتر به دلایل و تفکرات خودتون هست که میتونه خیلی کمک کننده باشه. بعد از چنین تعمقی من در خدمتتون هستم🌹
ممنون از وقتی که برام گذاشتید. راستش نمیدونم پیامم کامل ارسال شده یا نه؟ چون تو این پرسش ظاهرا نصفه و نیمه اومده. من حتی آدرس تاپیکم و براتون ارسال کردم تا در صورت امکان مطالعه کنید.
و اما پاسخ سوالتون، من منکر خوبیهای خونواده همسرم نیستم. در کنار بدیهاشون یه سری خوبیها هم دارن. و در این بین چیزی که شاید دلیل مدارا کردنم بوده اینه که من کلا از کنار بدیها می گذرم و برام فرقی نداره طرف مقابلم کی باشه و دلیل دیگه ام اینه که خب همونطور که تو تاپیکم گفتم قبلا تو یه شهر زندگی میکردیم و این رفت و آمدها کمرنگ تر بود. حداقل این بود که وقتی میومدن خونه ما، دیگه لزومی نداشت شب رو یا حتی چند روز بمونن. و تو همون تایم کوتاه هم همسرم بخش اعظمی از کمک کردن رو به عهده میگرفت. اذیت میشدم از. رفتارشون ولی نه به این شدت. ولی الان به دلیل مهاجرتمون از اون شهر،وقتی میان چند روز میمونن بدون کمکی. و باز هم این بین همسرم مجبوره جورشون و بکشه. و این چند روز موندن ها و مراعات نکردن ها باعث شده دیگه از رفتارشون خسته بشم...
نمیدونم شاید من زیادی تو زندگیم سکوت کردم و همین باعث شده در صورت حضور خانواده شوهرم، کنترل زندگیم از دستم در رفته. و به همین علت هم، با اینکه شوهرم خیلی جاها به من حق داده، ولی یه جاهایی مخالف اعتراض منه. مثل قضیه مهمون دعوت کردنشون. یا هر نوع اشتباهی که از مادرش سر بزنه! چون فکر میکنه مادره پس باید از اشتباهاتش گذشت. ولی در برابر رفتار خواهرش همچین دیدگاهی نداره. در هر صورت من دیگه کم آوردم و بریدم. نمیدونم باید در برابرشون چطور رفتار کنم؟خواهش میکنم کمکم کنید.
سلام و سپاس از شما خانم مهربان☺
از توضیحات بیشتری که دادید تشکر میکنم. در خصوص ندیدن بدیها که فرمودید تا اندازه ای خوب و قابل تحسینه اما اگر با یک باور قلبی پشتیبانی بشه و نه بخاطر اجتناب از درگیری و احقاق حق و بحث و جدل و کلا پیامدهایی که شاید خودتون رو در برابرشون ناتوان در نظر گرفته باشید. چون این نوع گذشت کردن ها و به قول خودتون سکوت کردن ها در یک جایی به اشکال نامناسب خودشون رو نشون خواهند داد.
ما در برابر زندگی و انتخاب هامون مسئول هستیم و دیگران هم بر اساس همین انتخابها از ما شناخت پیدا میکنند.
خیلی بهتر هست که شما آنچه را که باور دارید، رفتار کنید تا شناخت شفاف و صحیح تری از خودتون به دیگران انتقال دهید. 11 سال با این روال گذراندید و حال احساس ناخشنودی میکنین پس بهترین کاری که میتونید انجام دهید این است که تنها روش خود رو تغییر دهید و از اینکه خودتون باشید نهراسید و همراه با آن، به رشد و ارتقاء خودتون فکر کنید، ببینید علائق و نیازهای شخصیتون چه چیزهایی هستند، یادگیری مهارتهای جدید و فعالیت اجتماعی خیلی بهتون کمک خواهد کرد و حتی نظم بیشتری رو در زندگیتون ایجاد خواهد کرد و تاثیرش بر نوع معاشرتها و ارتباطات هم زیاد خواهد بود. شما به نکات مثبت زیادی هم اشاره کردین مثل خوب بودن و همراه بودن همسرتون در خیلی از مواقع و خوب بودن خانوادشون به صورت کلی.
به نظر میرسه که تنها با اتخاذ یک رویکرد و روش جدید میتونین کنترل زندگیتون رو در دست بگیرید. مهم اینه که به خودتون اعتماد بیشتری بکنید دوست من☺🌹