2794

با سلام خسته نباشید . میخواستم یه راه حل در مورد مشکلم بدید مادر من از بچگی همه چیز من رو انتخاب میکرد خیلی روم حساسیت نشون میده با اینکه دو خواهر دیگه هم دارم با اونا اونطوری نیست حتی بعضی وقت ها خودشم میگه من بچه اولم مادرم حتی ازدواج منو خودش انتخاب کرد به زور باعث ازدواج من شد من در سن ۱۶ سالگی مجبور کرد که ازدواج کنم اصلا هم خودم دوست نداشتم با پسری که یازده سال از من بزرگتره هیچ جوره بهم نمیخوریم همش هم میگفت پسر خوبیه حالا که ازدواج کردم هر روز زنگ میزنه ریز تا درشت همه چیو میپرسه و میخواد از هر چیزی سر در بیاره شوهرم تا حالا هیچ بی ادبی به خانوادم نکرده منم به خانواده اون نکردم توو این مدت ولی خانوادم بعصی وقت ها انتظارهایی دارن که شوهرم انجام بده اونم نه نمیگه ولی وقتی هایی که یکم کم کاری میکنه مادرم زنگ میزنه و یه جور به من میگه این کارو نکرد ؟ چیشد؟ یه جوری این حرفا رو میگه که من میمونم چی بگم برم با شوهرم دعوا کنم یا نه خودش اصلا به شوهرم چیزی نمیگه جلو روش کلی تعریفش میکنه اما همیشه به من میگه انگار من انتخابش کردم بین آب و آتیش موندم مادرم تا خواستشو انجام ندی همه چیز مرتب نباشه با من سرسنگین میشه بعضی وقت ها فکر میکنم اصلا دوستم نداره و من مثل عروسکشم که از بچگی عصبانیت ها و مشکل هاشو سر من خالی میکنه حتی وقتی ازدواج کردم راضی شد من بیام یه شهر دیگه حتی یه ذره هم دلش نسوخت با این که اصلا خودم راضی نبودم نمیدونم چطوری حسم رو  بگم  باید اونوقت کل داستان زندگیمو تعریف کنمکه بدونید چی منظورم هست  مادرم روزهای عادی بهم زنگ نمیزنه خوب حرف نمیزنه انگار که یه جور قهره ولی وقتی کاری داره بهم میگه عزیزم اگه هم انجام ندم یا کوچکترین کم لطفی بشه یه جوری رفتار میکنه که یعنی من بچه بدی هستم با بغض گریه میکنه از یه اخلاقش هم که همه مون حتی خواهرام و پدرم خیلی شاکی هستیم  اینه که از اولش شدیدا به خانوادش وابسته است جوری که اگه یه سرما خوردگی  بگیرند یه هفته ناراحت میشه سعی و تلاش میکنه که درست بشه اگه ما مشکلی داشته باشیم زیاد براش مهم نمیشه درکل ما بیشتر با خانواده مادری رفت و آمد داریم تا پدری شما یه راه حلی بدین که چطوری برخورد کنم که ناراحت هم نشه پاپیچ هم نشه؟

اطلاعات تکمیلی

سن۲۱جنسیتزنشغلدانشجووضعیت تاهلمتاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام خدمت شما و ممنون از اينکه مشکل تون رو با ما در ميان گذاشتيد،

به طور کلی عرض کنم که مشکلات رابطه ای ما با افراد درجه يک خانواده مون، معمولاً زمان و انرژی زيادی برای درست شدن می گيرند. منظورم اين نيست که چنين روابطی قابل اصلاح نيستند، اما نسبت به رابطه با همسر و دوستان يا همکاران، به مراتب سخت تر، تغيير می کنند. علتش هم واضح هست. چرا که افراد درجه يک خانواده ما، بخش عمده دوران کودکی ما رو به خودشون اختصاص داده اند و هر کدوم از اونها در شکل گيری شخصيت ما سهمی داشته اند. بنابراين عمق رابطه و مشکلات ما با اونها نسبت به سايرين، قابل قياس نيست. اما قطعاً میشه کارهايی کرد تا به آرامش بيشتری رسيد. در مورد رابطه شما و مادر، ابهاماتی وجود دارند که بايد در خلال جلسات مشاوره روشن شوند. سه نکته را به طور کلی خدمت تون عرض می کنم:

1. به شما حق می دهم که بابت ازدواج ناخواسته با شخصی که احساس خاصی نسبت به او نداشته ايد، از مادر تون عصبانی باشيد. اما توجه داشته باشيد که وجود 11 سال اختلاف سن بين شما و شوهرتون به اين معنا نيست که نمی تونيد با رضايت و خوشبختی در کنار هم زندگی کنيد. ممکنه ازدواجی با دلايل اشتباه شروع بشه، اما اين، به اين معنا نيست که چنين رابطه ای حتماً بايد خاتمه پيدا کنه. هزينه های جدايی گاهی خیلی زياد هست، در صورتی که با هزينه های به مراتب کمتری میشود آن رابطه رو اصلاح کرد. توی هيچ کتابی ننوشته اند که يک دختر خانم با پسری که از خودش 11 سال بزرگتر هست، نمی تونه خوشبخت بشه! اجازه نديد که حساسيت شما نسبت به مادرتون، در نگرش شما به همسرتون تأثير بگذاره.

2. از ايفای نقش واسطه بين همسر و مادر اجتناب کنيد. آنها دو  آدم بزرگسال هستند که می تونند انتظارات شون رو با هم در ميون بگذارند. بنا نيست شما سفير، رابط، پيغام رسان، ... يا چنين چيزی باشيد. ظاهراً شما بين برآورده سازی انتظارات مادر، و نيازهای شخصی خودتون گير کرده ايد. روشن شدن ماهيت اين گير و اتخاذ راهکارهای مناسب برای برطرف سازی اون، چيزی هست که بايد در اتاق مشاوره مورد بررسی قرار بگيره.

3. بدانيد که "چيزی" در رابطه شما و مادر بايد تغيير کند. تا زمانی که شما همين آدمی که تا به حال بوده ايد، باشيد، رابطه شما با مادر هم تغييری نخواهد کرد. در چنين مواقعی، نمی شود همه چيز را با هم داشته باشيد. شايد لازم باشد چيزهايی را بدهيد تا چيزهايی را به دست آوريد. و اين تغييرات، مستلزم اين است که شما به آگاهی کافی درباره خودتان و روابط تان با ديگران (مثلاً مادر) دست پيدا کنيد.

توصيه می کنم به روان شناس حرفه ای مراجعه بفرماييد.

خودتان را درگير افراط و تفريط يا تصميم های ناگهانی نکنيد.

موفق باشيد.

تجربه شما

login captcha

خیلی ممنون تشکر

پرسش ها و پاسخ های مشابه

انتظارات همسرم از خانوادم

پاسخ سلام همراه عزيز ✋🏻ممنون از اينكه مارا انتخاب كرديدچه مدت است كه ازدواج كرديد؟آيا همسرتان از اوايل رابطه همينطور برخورد ميكردند ؟كيفيت روابط عاطفی همسرتان با خانواده تان چگونه است ؟رفتار همسرتان با...

برخورد با انتظارات خانواده همسر

پاسخ با سلام اينكه خانواده همسرتان ميدانند شما در موقعيت هاي ديگر بدون چادر هستيد پيش امده كه مستقيم يا غير مستقيم راجب ان با شما صحبت كرده باشند ؟ بيشك چون ديدگاه و درخواست انها از اول مشخص بوده است چال...

انتظارات خانواده همسر

پاسخ سلام دوست عزیز وقتی با کسی ازدواج می کنیم خانواده فرد رو باید در نظر بگیریم حتما معیارهایی وجود داشته که شما رو ترغیب به انتخاب این شخص کرده و یادتون باشه تمام خواسته ها و آرزوهای ذهنی دخترانه در را...

انتظارات عجیب همسرم از من

پاسخ سلام به شما دوست عزیزم متوجه هستم که برای احترام به حرف همسرتون خواسته شون رو پذیرفتید اما توجه داشته باشید که احترام به خودتون در حال حاضر با خواسته ایشون مغایرت داره و شما رو آزار میده. لازمه درباره...