سلام. من مدت دوازده ساله با شوهرم ازدواج كردم و يه دختر ٥ ساله دارم . سن من ٢٨ و همسرم ٣٥ ساله ما از اول ازدواجمون از روی دوستيمون شكل گرفت با مخالفت خانواده ها ولی با اين حال همسرم منو خيلی دوست داشت ما توو اين دوازده سال دعواهای زيادی داشتيم كه بعضياش منجر به كتک كاری از طرف همسرم ميشد و منم بارو بنديل و جمع ميكردم ميرفتم قهر خونه ی پدر و از اونجا كه پدرم اصلاً موافق ازدواج ما نبود هر بار پشتم بود که طلاق بگيرم البته این حرفا مال قبل از بچه دار شدن مونه و من هر با تا مرز طلاق رفتم ولی با يه اشک همسرم به همه چی پشت ميكردمو ميرفتم سر زندگيم ولی بازم روز از نو شروع ميشد تا زمانی كه ديگه تصميم به بچه دار شدن گرفتيم و همسر و خانوادش طرفدار پسر بودن و من با خواست خدا يه دختر خوشگل آوردم توو دوران بارداريم چند باری به شوهرم شک كردم كه داره بهم خيانت ميكنه و از اين ور اون ور ميشنيدم ولی نديد گرفتمو به زندگيم ادامه دادم و الان كه ٥ سال از بزرگ شدن دخترم ميگذره و همسرم و خانوادش خيلی زياد دخترمو دوست دارن ولی با اين حال توو اين ٥ سال همسرم خيلی نسبت به من سرد شد رابطه مون بعد يه ماه كم كم به ٥ يا ٦ ماه هم كشيد كه اصلا رابطه نخواد من هميشه ميرفتم سراغش چند بار چت و عكس با زنها رو توو گوشيش ديدم يه بار قهر كردم رفتم خونه ی پدرم ولی بچه رو ازم گرفت و من بدون دخترم واقعاً نميتونم زندگی كنم بعد با ميانجی خانوادش برگشتم ولی خيانتاش و دوری از من هنوز به شدت قبل ادامه داره و اصلاً با حرفام و محبتام درست نميشه الانم گير داده كه بچه بزرگ شده و من پسر ميخوام اگه بياری ال ميكنم بل ميكنم ولی خودم اصلاً دوست ندارم كه بچه دارشم ميخوام بدونم من با خيانت و سردی شوهرم چيكار كنم كه شايد به اميد يک درصد خوب بشه لطفاً راهنماييم كنيد
اطلاعات تکمیلی
سن٢٨جنسیتزنشغلخانه داروضعیت تاهلمتاهلسلام دوست عزیز
شرایط دشواری دارید، درک می کنم و امیدوارم کمکی کنم تا بتوانید راه مناسبی را پیش بگیرید.
خدا دلبندتان را در پناه خود نگه دارد.
حس خیانت بسیار گزنده است. اما اگر با آرامش نگاه کنید سهم خود را در این مشکلات خواهید دید.
به گفته هایتان دقت کنید، دعوا و قهر و پناه بردن به خانه پدری بجای بحث و حل مسایل
تا قبل بچه او در موضع انفعال بود الان شما
بنابراین نکته اول قهر بعنوان یک رفتار منفعلانه و ناپخته اجتماعی ممنوع.
پناه بردن هر دوی شما به دیگری غیر یکدیگر اشتباه است چه ایشون به نفر سوم چه شما به خانواده تون. شاید به نظر مقایسه درستی نباشد اما پدر شما حامی شما یک رقیب برای همسرتون شده کسی که منو تهدید به جدایی می کند و جواب همسرتون میشه رابطه با نفر سومی که شما هم ناامنی او را حس کنید(جواب موشک در موشک، لجبازی مخرب)
ناراحت هستید، عصبانی هستید از هم فاصله بگیرید اما ترک خانه اصلا.
وقتی احساس کردید داره اوضاع نامساعد میشه و صدا بالا میره یک علامت بذارید مثلا وایستا داریم اوج میگیریم چند دقیقه محل را ترک کنید کمی آرام شوید دوباره صحبت کنید (حواستان باشد بعد از برگشت دوباره اجتناب نکنید و اصلا ولش کن نگویید حتما باید حرف بزنید و به یک کلام مشترک برسید)
گام بعدی باید با همسرتون صحبت کنید در مورد همه چیز؛ نیازها، دلخوری ها، خواسته ها، درگیری های ذهنی (البته قبلش باید بتوانید و یاد بگیرید بدون سوگیری و دفاع و مقاومت گوش کنید. در صورت شنیدن حرف های مخالف عصبانی نشید و مدیریت خشم را بلد باشید)
اجتناب و فرار باعث احساس تنهایی می شود بنابراین اگر همسرتون از گفتگو اجتناب کردن که هیچی نشده، حوصله ندارم، ولم کن، دوباره حرف های همیشگی بهشون بگین سکوت فرار و حرف نزدن نه تنها مشکل را حل نمی کند بلکه داره بین ما فاصله رو بیشتر میکنه. ما فقط داریم رنج می کشیم من حداقل دارم تو این رابطه رنج می کشم اذیت میشم مهم نیست برات. وقتی حرف نزنیم مشکل به قوت خودش باقی می ماند میدونم که خیلی ناراحتی شاید اصلا حال و حوصله حرف زدن برات پیش نیاد ولی من صمیمانه ازت می خوام یک زمانی و مشخص کنی تا حرف بزنیم عزیزم. مثلا فردا همین موقع خوبه(حتما باید زمان مشخص کنید) به این شکل شروع می کنید به حل مساله.
وقتی صحبت میکنید رنج هایتان را بگویید اما بدون متهم کردن، قضاوت و کنایه زدن به همسرتان
با پیام من
من ناراحتم چون حس می کنم دور شدیم از هم ، حرف بزنیم تا دوباره هم رو بشناسیم تا دوباره این رابطه رو احیا کنیم.
وقتی یاد بگیرید بدون بلند شدن صدایتان و لجبازی با هم ارتباط بگیرید می توانید تعارضات را مدیریت کنید.
تعارض در زندگی همه هست فقط تفاوت زوجین موفق و ناموفق در این است که زوجین موفق یاد گرفته اند با هم گفتگو کنند.
در گفتگوی اول به هیچ عنوان به خیانت و شک های خود اشاره نکنید البته فقط مهم شناخت دوباره نیازهای شماست.(اگر به موضوع بچه دوم اشاره شد اصلا لجبازی نکنید نمیخوام نمی تونم بلکه نگرانی خود را مطرح کنید مثلا منم دوست دارم بچه داشته باشم اما شرایط با ثباتی نداریم اجازه بده مشکلات مون رو برطرف کنیم تا کودکان مون در بستری آروم و امن رشد کنند)
وقتی اوضاع آرام تر شد برای حل ریشه ای تر مشکلات و کمرنگ کردن شک های خود حتما به یک زوج درمانگر مراجعه کنید و بعد از طی کردن دوره مشاوره برای بچه دار شدن یا نشدن تصمیم دو نفره بگیرید.
صبور و آرام باشید جاده زندگی پر فراز و نشیب است🌹🌹🌹
سلام ببخشيد ميشه درمورد تغذيه در بارداری صحبت كنيد
کاربرگرامی سلام
لطفا سوال خود را در بخش از ما بپرسید مطرح کنید با تشکر
ممنونم از پاسخگوييتون صحبتاتون خيلي دلنشين بود.
ولي همسر من اصلاً راضی نميشه بريم پيش مشاور من خودم تنها رفتم ولی هيچ نتيجه ای نگرفتم گفتند حتماً بايد بياد
اگر ایشون هم نمیخواهند مراجعه کنند شما برای آرامش یافتن و رشد و قوی کردن خود حتما جلسات فردی را داشته باشید تا بهداشت روان تان حفظ شود، این اوضاع حتما برای دلبندتان نیز آسیب زا خواهد بود
یادتان باشد حتی اگر تمام درها بسته باشد سرتان را که بالا بگیرید نور روشنایی اسمان هست بنابراین برای بخاطر خودتان تلاش کنید تا شرایط بهتری بوجود اوردید