2794

زندگی مشترک با مادرشوهر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 142 بازدید 2 تبادل تجربه

سلام با مادرشوهرم در یک خونه هستم، همه چیزمون مشترکه، از یک طرف مادرشوهرم اذیتم میکنه و شوهرم هیچ حمایتی نمیکنه از یک طرف هم شوهرم دنبال کار پشت میزی هست که پیدا نمیشه میگم خب فعلا موقتی هرکاری شد برو که بتونیم سوا بشیم قبول نمیکنه. میگه ناراضی هستی طلاق بگیر برو. حتی حاضر نمیشه من برم سرکار. خانواده اش با اینکه پول دارن هیچ کمک مالی نمیکنن که ما مستقل بشیم

اطلاعات تکمیلی

سن۲۷جنسیتزنشغلخانه داروضعیت تاهلمتاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیز
ممنونم از اینکه ما رو انتخاب کردید؟
دوست عزیز در حال حاضر شرایط شما چنین است که باید با خانواده همسرتان زندگی کنید پس سعی کنید با پذیرش این قضیه برای آرام تر شدن زندگیتان هم به خودتان هم به همسرتان کمک کنید.
سعی کنید با همسرتان گفت و گویی بدون گلایه، غر، شکایت داشته باشید و از او خواستار این باشید که سرکاری بروند که بتوانند در آینده زندگی مستقلی برای شما فراهم کنند.
اما در حال حاضر بهتر است رفتار جراتمندانه را یادبگیرید که بتوانید در مقابل اذیت های خانواده همسرتان آرامش خود را حفظ کنید.
رفتار جراتمندانه به این معنا نیست که به آنها بی احترامی کنید و پرخاشگری کنید شما باید در کمال آرامش وبا احترام در مقابل آن ها کارهایی را که در اولویت زندگی شما است را انجام بدهید کم کم زن
زندگی مستقل خود را شروع کنید.
و به آنها بگویید که دوست دارید زندگی دونفره خود را داشته باشید این کار مربوط به رفتارهای شماست و شما مسئولیت این را دارید.
برایتان آرزوی آرامش دارم.

 

تجربه شما

login captcha

منم دقیقا همین مشکل رو دارم با مادرشوهرم در یک خونه هستیم ولی مشترک غذا نمیخوریم هر روز خونه ماست ولی اگه ما بخوایم بریم میگه فلان چیز هست توو خونتون بیارین من پول ندارم بگیرم هروقت شوهرم رو میبینه شروع میکنه به غر زدن فکر میکنه شوهرش اونه ولی به پسرهای دیگه اش هیچ چیز نمی تونه بگه و راحت نیست باهاشون 

ممنون.شوهرم تک فرزنده وابستگی شدیدی به خانواده اش بخصوص مادرش داره یعنی مادرش خیلی سیاست داره همیشه یه کارایی میکنه که نظر شوهرمو جلب کنه منو شوهرم هیچ حریم خصوصی نداریم یعنی درهمه حال مادرش کنار ماست. چند بار با زبان خوش به شوهرم گفتم دوستدارم باهم تنها باشیم ولی ناراحت میشه میگه مادرم چیکار به ما داره,بعدشم من ازحرفای شوهرم اینطور برداشت میکنم که میترسه مستقل بشه,لطفا جوابمو بدید,مرسی