خانم سلیمانی من حرفهای شما رو چطوری به شوهرم بگم چون اصلا حاضر نمیشه به هیچ حرف من گوش کنه تا دهنم باز میکنم شروع میکنه که بهت گفتم اگر میخواهی باهم خوب باشیم باید به خانوادم ال کنی یا بل کنی بخداه همیشه هم برای خانوادش همه جور فداکاری کردم بیاین از فامیلشون بپرسین زبان زد کل فامیلشونم هی به مادر شوهرم میگن عروس تو از کجا پیدا کردی خیلی خوبه ولی خودشون که نمیفهمن حتی شوهرمم . منم دیگه خستم آخه این چه شرطیه برای من میزاره بخاطر اینکه باهام خوب باشه باید غلام حلقه بگوش خانوادش بشم یعنی چی یعنی منو برای خودش نمیخوست بخاطر پدر مادرش با من ازدواج کرده .واقعا من الان یک زن بی شوهرم بقول مادر شوهرم .میگه پدر مادرمو ول نمیکنم منم دیگه نمیتونم اینجوری به زندگی ادامه بدم اما الان چند ماهی هست دیگه حتی رابطه جنسی هم با هم نداریم چون همیشه درگیره مسائل خانواده شوهرم هستیم همیشه درگیر و خسته ایم شوهرم میگه دعا کن پدر مادرم بمیرن چون من هیچ کار دیگه ای نمیتونم برات بکنم تا اونا هستن والا میخواستم یک مدت بگذارم برم تا ببینه نبود من بدتر از نبود پدر مادرشه فقط گرفتار بچم نمیتونم ولش کنم سه سالشه خیلی دوسش دارم نمیتونم
اطلاعات تکمیلی
سن۳۵جنسیتزنشغلخانه داروضعیت تاهلمتاهل
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید