سلام. تازه باردار شدم و یه دختر سه ساله ام دارم و از اینکه باردار شدم خیلی خوشحال شدم اما الان یه هفته است روحیم داغون شده و حسابی اضطراب دارم و کلافه ام و خیلی نا امیدانه به زندگی نگاه میکنم . شوهرم از خیلی وقت پیش با من سرده حتی گاهی با دخترم . بیشتر وقتی که خونست با گوشی کار میکنه شبم توو رختخواب باز گوشی دستشه و مدام در حال بازی کردنه حتی دخترم میگه بابا بیا پیشم نمیاد میگه بخواب بخواب منم که پیشش میخوابم اصلا توجه نمیکنه باهام سرده من افسردگی گرفتم تمام وقت دلگیر و تنهام و اون هیچ توجهی به ما نمیکنه حتی مارو بیرون نمیبره دخترم گاهی بهانه میگیره نمیتونمم خودم برم بیرون چون دخترم گاهی بغل میخواد و منم باردارم نمیتونم واقعا دلگیرم شب وقت خواب که دخترم صداش کرد نیومد بازم!!!منم گفتم حداقل کاش وقت خواب ازت سهم داشتیم کاش حداقل وقت خواب میومدی پیش ما که شروع کرد فحش دادن برو بمیر و..... به پدر و مادر و جد و آبادم فحش داد و همه حرمتها شکست دخترمم کز کرده بود بغلم منم چون قبلا ازش خیلی وقتها کتک خوردم.ترسیدم چیزی بگم اما بغضم شکست تا خوابیدن یه دل سیر گریه کردم انقدر که شکمم درد گرفت از دنیا ناامید شدم این همه پای زندگیم موندم حالا چی نصیبم شده!بچم چه گناهی داره چیکار کنم؟ خسته شدم نمیتونم طلاق بگیرم چون بچه هامو نمیتونم تنها بزارم لطفا راهنماییم کنید
چیکار کنم دلم آروم بشه نماز و قرآن و دعا هم میخونم حتی استغفار هم میکنم اما باز آشوبم حس میکنم هیچکس درکم نمیکنه
اطلاعات تکمیلی
سن۲۸جنسیتزنشغلخانه داروضعیت تاهلمتاهل
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید