سلام خسته نباشید.من با شوهرم چیکار کنم خیلی عصبیه منم زمینه عصبیم جور شده منم مثل اون میشم گیرهای الکی میده حتی کتک هم میزنه جدیدا. خودش میگه شام نمیخوام بعد دادوبیداد میکنه واسه شام. روانیه. من هیچی جوابشو نمیدم توو دعوا ولی اون بدتر میکنه توروخدا بگین چیکار کنم؟ میخوام طلاق بگیرم ولی 4ماهه ازدواج کردم. زشته زود جدا بشم خواهش میکنم کمکم کنین
اطلاعات تکمیلی
سنجنسیتشغلوضعیت تاهلسلام
دوست عزیز اشاره نکردید قبل از ازدواج همسرتون این خصوصیت اخلاقی را داشته اند یا خیر؟
آیا با شناخت کافی ازدواج کردید ؟ هر دو تمایل به این ازدواج داشتید؟
تا به حال متوجه شدید سر چه مسائلی عصبی می شوند یعنی چه چیزی موجب ناراحتی شون میشود. خط قرمز اخلاقی شون چیست.
ببینید شناخت شما نسبت به همسرتون خیلی می تونه کمک کننده باشه اما برای تغییر نیاز به همکاری وخواست خود همسرتان است.
دوران کودکی. بزرگسالی. تربیت. خانواده وفرهنگ. نگاه شون نسبت به زن . مهارت های زندگی و خیلی ازموارد دیگه بررسی شود تا علت رفتار پیدا شود و کمکشان کرد برای کنترل خشم.
در یک محیط دوستانه با همسرتان صحبت کنید در مورد احساس واینکه چقدر دارید اذیت میشید بگید. ببینید آیا از چیز خاصی رنج می برند و یا مشکل در عدم مهارت کنترل خشم است.
در مورد کتک زدن باید کمی جراتمند عمل کنید اجازه همچین کاری به همسرتان ندهید. در زمانهای که بحث می کنید اگر احساس می کنید خشم و دعوا دارید جایگزین صحبت کردن می شود توقف کنید. اجازه ندهید خشم بالا بیاید چون در این شرایط نمی توانند منطقی صحبت کند. محل دعوا را چند دقیقه ترک کنید و یا از همسرتان بخواهید این کارو انجام دهد. پیشنهاد یک دوش آب یخ را بدهید.
با همسرتان صحبت کنید ببینید به عنوان یک همسر چه انتظار و توقعاتی از شما دارند. و شما هم متقابلا در مورد نیازها و انتظاراتتون بگوید. وقتی شما در مورد هم به شناخت لازم برسید تعارضات کمتری خواهید داشت.
گاهی کسانی که عصبانی هستند به دلیل عدم توجه و محبت کافی است. سعی کنید به نیازهای هم به طور مثبت پاسخگو باشید
پیشنهاد می کنم همسرتان را متقاعد کنید با هم به مشاور به طور حضوری بروید. و یا به تنهایی بروید و به کمک مشاور از همسرتان دعوت کنید وارد جلسات مشاوره شوند
برای تصمیم گیری عجله نکنید
پایدار باشید
اوهوم ممنون ازلطف شما
ممنون از نظراتتون.ما با میل خودمون ازدواج کردیم شوهرم 10سال بزرگتر از منه من 18سالمه آشپزی کامل بلد نیستم بهشم گفتم بلد نیستم حالا حدودی یادگرفتم منو با خواهر و مادرش که 40سال زندگی میکنه مقایسه میکنه خستم کرده بخدا میگه تو بلد نیستی اینکارو کنی اون کارو کنی. وقتی یه چیزی نیاز دارم میگم بریم بخریم میگه بخوابم بعد میخوابه بیدار میشه میگم بریم میگه فردا درحالی که من همون روز احتیاجش دارم میگم نه احتیاج دارم لطفا ،دادو بیداد میکنه خیلی مودبانه باهاش حرف میزنم محبتم رو زیاد میکنم اما اون درست رفتار نمیکنه براش مهم نیست کیا هستن توو جمع یهو داد میزنه نمیزاره جایی برم ، با کسی نمیزاره برم بیرون میگه فقط خودش، دوستام، فامیل. میگم بریم شب نشینی میگه باید دعوت کنن همه اعتراض دارن به نرفتنمون به خونشون. از نقطه ضعف هام استفاده میکنه. مثلا من میرم کلاس خیاطی تا یه چیزی میشه میگه از فردا نرو نمیخوام بری منم کلا حسم میره بعد فردا که آمادگیشو ندارم از سرکار پی ام میده برو. خسته شدم بخدا. بهش میگم بیا بشینیم از بدو خوبی هامون بگیم ازانتظاراتمون. مسخره میکنه میگم بریم مشاوره میگه خودت دیوونه ای! با پدرش دعوا داشته با برادرش قهره. من نمیدونم چیکار کنم با این خانواده؟ بدون دعوت خونه پدر خودشم نمیره ماهی یکبار میبینمشون کلا. واقعا دیگه راهی ندارم اگه بخوام جوابش رو بدم میزنه منو. توو دعوام نمیتونم بگم نزن محکم تر میزنه الان چیکار کنم؟
سلام مجدد خدمت شما.
دوست خوبم به دلیل اختلاف سنی که بین شما وجود داره همسرتون شما رو به عنوان همسر و شریک زندگی نپذیرفته و مدام می خواهند شما رو کنترل کنند.و اینکه قبل از ازدواج متوجه سن و شرایط شما بودند و چرا پذیرفتند والان مشکل دارد جایی بررسی دارد.
اما به نظر میرسه شما نیاز دارید به کمک یک نفر بزرگتر. که از شما حمایت کند. نه به عنوان گروکشی کردن بلکه کسی که همسرتون را متوجه رفتارهایش بکند. که ادامه این روند می تونه چه عواقبی را برای زندگیشون داشته باشه. قطعا تازه بعد از چهارماه زندگی مشترک خود همسرتون هم تمایل به جدایی نخواهند داشت.
میتونید از کسی که همسرتون نسبت بهشون شناخت دارند و یا مورد قبول همسرتون هست کمک بگیرید.
شما سعی کنید وظایف خودتان رو به عنوان همسر انجام دهید و در مواقعی که آروم هستند ببینید مشکل اصلی شون چیست زیرا رفتارها و بهانه گیری های ایشون.نشان از مسئله ای هست که به این شکل نمود پیدا می کند.