باسلام من ۲۷ساله هستم وشوهرم 28ساله هستن. یک پسر 4 ساله هم دارم به خاطر سخت گیری شدید در خانه پدری بدون شناخت و فقط به خاطر دور شدن از شرایط خانه دوست داشتم هر چه زودتر ازدواج کنم که بد آوردم . با اینکه بعد از ازدواج دوسش داشتم و دوست داشتم همیشه کنار و همدم هم باشیم، نشد. شوهرم کار نداره. تحت حمایت خانوادش هست. همش رفیق بازه با دوستاش بیرونه از اوایل همین طوری بود. هرچی صبر و تحمل که خوب بشه ولی نشد. از اولش اعتیاد به ماری جووانا و قرص ترامادول داشت. ولی من تازه فهمیدم. نسبت به من و زندگیش خیلی سرده تمام لذتش با دوستاش هست یا شبها نمیاد یا دیر میاد. تو این چندسال اصلا با من مسافرت نرفته حتی با خانوادم هم رفت و آمد نداره. همه جا خودم باید برم خیلی ازش سرد و خسته شدم. هیچ امیدی به زندگی ندارم. چندبار دوست داشتم بمیرم به در بسته رسیدم. هر چی تلاش کردم دوستاش برن کنار که اجتماعی بشه ولی نشد خیلی اخلاقش تنده اگه کوچکترین اعتراضی بشنوه فحش میده و میزنه. اخلاق های بدش روی بچم هم تاثیر گذاشته. بچم استرسی شده. منم افسرده کرده. من شاغل نیستم ولی تا حدودی البته نه زیاد، خانوادم حمایت مالی میکنن. واقعا ادامه رابطه برام سخت شده چکار کنم؟
اطلاعات تکمیلی
سن27جنسیتزنشغلخانه داروضعیت تاهلمتاهلپاسخ سلام و وقت بخیر ببینید متاسفانه گاهی فرهنگ اشتباه که به اسم احترام رایج هست بین برخی خانواده ها وجود داره باید زمان بدید .از طرفی اگر واقعا رابطه خوبی دارید نباید حرفهای اطرافیان تاثیر بگذاره .با هم...
پاسخ سلام دوست عزیزمموارد متعددی رو مطرح کردین که تا حد امکان با هم بررسیشون میکنیم.شما 4 سال هست ازدواج کردین و احساس میکنید اخلاق همسرتون تغییر کرده و دیگه به شما محبت نمیکنن. اطلاعاتی که دادید واقعا...
پاسخ سلام دوست عزيزبا توجه به مطالبی كه مطرح كرديد بنظر می رسد كه شما خيلی به مسائل حساس شديد و توجه افراطی داريد و هر موضوعی و رفتاری رو تفسير میكنيد و گاهی بزرگ نمايی ميكنيد .شما يک خانواده مستقل هستيد و...
پاسخ سلام دوست عزیز اشاره کردید که ایشان تمایل به بارداری شما داشتند ولی در حال حاضر اقدام نمیکنند .اشاره نکردید که تمایلی به برقراری رابطه ندارند ویا از اقدام برای بچه دار شدن منصرف شدند بنظر میرسد در ...
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید