سلام . وقت بخیر
5 سال پیش با همسرم آشنا شدم بطور اتفاقی در خیابون , من اون موقع تنها زندگی میکردم و وضع مالی خوبی نداشتم , حالم بد شده بود و ایشون منو بردن درمانگاه , و بعد موقع رسوندن من به منزل , از وضعیت زندگی من مطلع شدن , بعد از اون شروع کردن به کمک کردن به من .خودش هم متاهل بود و دارای دو فرزند ( پسر و دختر ) . یک روز کلی برای من خرید کرده بود و اومد از نزدیک خونه ی منو دید , خیلی از سر و وضع خونم ناراحت شد و گفت من برات خونه ی بهتری اجاره میکنم , بعد از یک ماه آشنایی , یه خونه برام اجاره کرد و تمام وسایلمو عوض کرد .در این مدت هم هیچ گونه توقع رابطه ای از من نداشت , من که تا قبل از آشنایی با ایشون کل داراییم و وسایلم 3 میلیون هم نمیشد , با ورود ایشون به زندگیم یهو صاحب زندگی ای بالای 50 میلیون شدم و طلا و پول و هر چی میخواستم در دسترسم بود . ولی با این حال ایشون حتی پاشو خونه ی من نمیذاشت , بعد از 6 ماه , یه روز به من تلفن کرد و گفت که میخواد منو عقد کنه , من خیلی ناراحت شدم و گریه کردم که شما زن و بچه دارین , خلاصه خیلی اصرار کردن ولی من هر دفعه طفره میرفتم و گفتم بزاره من از زندگیش برم بیرون , چون حاضر نبودم زندگیش بخاطر من خراب شه , ولی بعد از یه مدت , علی رقم اینکه اصلا از تیپ و قیافش خوشم نمیومد , تصمیم گرفتم باهاش عقد کنم .سختم بود به زندگی قبلیم با اون همه بدبختی برگردم ,در حقیقت برای پولش بود که قبول کردم , بعد از مدت کوتاهی زنش متوجه شد و به من تلفن کرد که میخواد منو ببینه , شوهرم اومد دنبال من اول , بعد رفتیم اون خانم رو سوار کردیم و توی راه با هم حرف زدیم , اون روز با من برخورد خوبی کرد و گفت هر وقت کاری چیزی دارم بهش بگم , ولی از فرداش شروع کرده بود به اذیت کردن شوهرم و اینکه منو طلاق بده , خونه بنامش کنه و از این حرفا , شوهرم از اونجایی که این خانوم رو میشناخت اومد پیش من و گفت من خیلی از این زن خسته شدم و طلاقش میدم , من گریه کردم و گفتم دیگه قرار نبود همچین کاری رو بکنی , همون شب رفتیم خونه ی خواهر شوهرم ( برای اولین بار بود میدیدمش ) , اون شب خواهرش به من گفت این خانم وقتی برادر من پسر بود با یه بچه از شوهر قبلیش بدون اینکه ما متوجه شیم همسر برادرم میشه و در مدت این 20 سال که ازدواج میکنن , اجازه ی رفت و آمد با ما و مادرم رو نمیده به برادرم و گفت که خیلی فحاشه . خیلی از این خانم به من بد گفتن , بعد از اون شوهرم خیلی چیزهای بدتر ازش به من گفت , بعد هم که گفت طلاقش میدم , من دیگه مقاومت نکردم , شوهرم وکیل گرفت , چون نمیخواست باهاش روبه رو بشه , در ضمن خرجی هم براش از طریق وکیل میفرستاد , اونم وقتی میرفت خرجیشو بگیره , کلی به وکیل از همه جا بی خبر فحاشی میکنه که آره حتما تو این زنو واسه شوهر من جور کردی , بلاخره بعد از 3 ماه , بعد از گرفتن نصف داراییهای شوهرم از هم جدا میشن , ولی تا الان که 5 سال از اون زمان میگذره , هنوز دست از سر شوهرم بر نداشته ( شوهرم هنوز بابت نگهداری بچه ها بهش حقوق میده به بچه ها ماهانه , کل خرید خونشونو شوهرم میکنه , قبضها رو پرداخت میکنه , و اونا حتی یه قرون هم خرج نمیکنن ؛ ماهی 5 میلیون خرجشون میکنه) ولی با این حال هنوز اس ام اس میده , فحاشی میکنه , خیلی اذیت میکنه و اگه شوهرم به حرفش گوش نکنه , قشون کشی میکنه میره خونه مادر شوهرم , اذیتش میکنه , شوهرم خیلی ازش میترسه. یه بار هم خونه ی ما رو پیدا کرد اومد ماشین شوهرمو شکوند و کلی آبروریزی کرد ,از همون موقع شوهرم از ترسش کلی بهش باج داد و کارهایی کرد که باعث شد با ندونم کاری کلی پولاشو از دست بده , الان وضع مالیه خوبی نداریم مثل قبل , منم هر چی میگم ازش نترس فایده نداره , خونمونو عوض کردیم , الان 3 ساله که بچه هاشو ندیده , میترسه بره ببینتشون , بیان تعقیبش کنن ,هرچیزی هم که میخواد براشون بفرسته آژانس میگیره , حتی زنه یه بار به آژانسیه میگه بهت پول میدم , تعقیبش کن خونشو پیدا کن برام , که ایشون میاد به شوهرم میگه . البته اینم اضافه کنم که این خانم اعتیاد هم دارن و تریاک مصرف میکنن و شوهرم رو هم معتاد کرده .خیلی وقتها شوهرم توو فکر میره که نفرین این زن دامنشو گرفته و این وضع مالیش اینجوری شده , یا من بد قدم بودم , الان خیلی رفتارش با من سرده , حتی با من بیرون نمیره یا مسافرت , دو ساله هیج جایی نرفتیم با هم , خیلی زندگی زجر آوری دارم , خودمو تو این زندگی اضافی میبینم ( اون موقع شوهرم به من میگفت بچه ها بهش بی احترامی میکنن , این زن بهش زور میگه _ منظورم موقعی بود که هنوز با اونا زندگی میکرده و از من هم خبری نبوده تو زندگیشون _ حالا همه ی اینا رو فراموش کرده , اونا شدن براش فرشته , من دیو دو سر _ مادر شوهرم میگه این زن به شدت اهل سحر و جادو هست _ این زن اوایل ازدواجش حتی اقدام به کتک کاری با مادر شوهرم توو خیابون میکنه ) نمیدونم واقعا چیکار باید بکنم ؟ لطفا کمکم کنید .ممنون
اطلاعات تکمیلی
سن38جنسیتشغلخانه داروضعیت تاهلمتاهل
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید