اختلاف با همسر و تلاش برای بهبود روابط

سلام من ۲۸سالمه شوهرم ۳۲. فامیل نزدیک هستیم. ۴ساله ازدواج کردم هر دو تحصیلات بالا داریم. از همون ابتدا با هم مشکل داشتیم . خانوادش بهم بی احترامی میکنن وقتی میگم تذکر بده یا اجازه نده میگه به من مربوط نیست. خودمم بگم اونا بدتر میشن. زندگیش شده کارش. اصلا برام وقت نمیذاره حتی جمعه ها هم سر کار میره ولی اگه خانوادش بگن بیا بریم بیرون سریع قبول میکنه . کلا خانوادش توو هر زمینه ای براش تصمیم میگیرن . خیلی تلاش کردم درست بشه ولی بی فایده است و همیشه میگه من بدون عیبم و قبول نمیکنه مشکل داره. یه بارم در حد تلفنی بهم خیانت کرده که من بخشیدمش به خاطر زندگیم و دخترم. دعوای آخر هم سر حرفهای دروغ خواهرش بود که تحریکش کرده بود اومد خونه ، بعد بحثمون شد شروع کرد به کتک زدن و بعدش با پدرم تماس گرفت بیا جنازه دخترتو ببر بابام اومد میخواست بزنش، خودم نذاشتم که یهو برادر شوهرم با چاقو اومد داخل و به پدرم حمله کرد که با بدبختی پدرمو نجات دادیم بعدشم با فحش و ناسزا به خودم و خانوادم از خونه ما رو انداختن بیرون. بچمم ازم گرفتن الانم کل اموالش رو انتقال داده و میگه میخوام طلاق بدم ولی اقدامی هم نمیکنه. من موندم این وسط دلتنگ بچمم از طرفی نمیخوام جدا بشم . میخوام هم خودم هم اون تغییر کنیم ولی حتی حاضر به صحبت نیست. از طرفی پدرمم میگه باید معذرت خواهی کنه بعد بری سر زندگیت اونم نمیاد. حالا تکلیف من چیه؟به نظرتون امکان درست شدن این زندگی هست؟ خودم اصلا امید ندارم‌ پیامم بهش دادم جوابمو نداد