سلام ..تروخدا کمکم کنین
من تو دوران نامزدیم حدود یک سال است ..قبلش با شوهرم ۴ سال دوست بودم تو اون دوران دوستی برام از دل و جون مایه میذاشت و یه مردی بود که هر زنی آرزوشو داره ..کافی بود دلم یه چیزی بخواد تا برام فراهمش کنه در کل بگم که همه دوستام حسرت منو داشتن ازدواجمون شروع داستان بود خانوادش هربلایی که میتونستن سرم آوردن یکی شونو بگم که منو میزدن و تو اتاق زندانی میکردن..شوهرمم که میومد بهش میگفتم باور نمیکرد یا سمت اونا بود ..یه مدت گذشت کم کم شوهرمم شروع به آزار کرد با تحریک خانوادش ..چون از اولم مایل نبودن و به اصرار شوهرم اومدن خواستگاریم اینو بعدا فهمیدم..دائما بهم فحش میداد و کتکم میزد تا یک روز که صبرم تمام شد و به پدرم گفتم..پدرم سرهنگه کارارو اوکی کرد که جدا شم ..چون دلم باهاش بود با تعهد دوباره برگشتم اما با شرطی که پامو تو خونشون نزارم اونم قبول کرد ..الان ۴ ماهه از اون موقع میگذره تا حالا خیلی خوب بود شبیه دوستیمون شده بود اما باز یکبار توو ماشین گلومو گرفت که خفم کنه بخاطر یه موضوع الکی یا دوباره شروع کرد به گیر دادنهای الکی مثلا راجب دانشگام با اینکه دولتی و دخترونست میگه نباید از ترم بعد بری درصورتی که خودش قبول کرده بود..چند روز پیشم با پدرم توو خونه درگیرشدن..اینم بگم که همه آرزوشونه ما جدا شیم و هیچ کس کمکی بهمون نمیکنه ..خیلی همدیگه رو دوس داریم ولی شوهرم دوشخصیتیه یه شخصیت فوق العاده مهربون یه شخصیت افتضاح ترسناک..چیکار کنم؟به نظرتون جدا شم ازش؟..اما همه میگن که خوش بخت نمیشم باهاش ..خودمم همین حس و دارم..ولی خیلی دوسش دارم..چیکار کنم تروخدا کمکم کنین
اطلاعات تکمیلی
سن۱۸جنسیتزنشغلدانشجووضعیت تاهلمتاهل
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید