سلام خدمت مشاوران عزیز نی نی سایت و تشکر از راهنمایی تون. من یه زن ۳۲ ساله هستم از وقتی یادم میاد و خودمو شناختم خیلی ترسو بودم از هر چیزی از تاریکی و تنهایی سوسک و مارمولک جن و خیلی چیزای دیگه و همیشه اضطراب دارم.اما الان دیگه واقعا نمیتونم تحمل کنم کل روح و روانمو به هم ریخته الان ۵ ساله ازدواج کردم ولی یه خواب راحت تو خونم ندارم.فقط آخر هفته ها که شوهرم تعطیله خونه ایم .صبح ساعت ۶ که میره منم بیدار میشم و به محض اینکه میره تمام وجودمو ترس میگیره پشتم میلرزه از ترس .با وجود اینکه خیلی خوابم میاد پا میشم میشینم با گوشی یا پای تی وی همه چراغها روشن تا ساعت ۹ بشه زندگی جریان پیدا کنه اون سکوت صبح بشکنه و بخوابم. وقتی تو اتاق خوابیم همش چشمم به در اتاقه.اصلا نمیتونم پشت به در بخوابم حتما باید یا تاق باز بخوابم همیشه از پشت سرم میترسم.بعضی وقتها حس میکنم کسی تو خونست .از این ترس فشار خون گرفتم تپش قلب گرفتم .شوهرم طفلک خیلی اذیت میشه از این موضوع و خودمم خسته شدم لطفا کمکم کنید .روانپزشکم میترسم برم چون اصلا نمیخوام دارو مصرف کنم.
پاسخ سلام وقت بخیر بله مهد میتونه کمک کننده باشه و هفته ای ۳ روز ببرید حتما و به مرور از وابستگی به شما کم میکنه وجود همسال میتونه خیلی کمک کننده باشع اگر تا ۴ سالگی این علائم کاهش پیدا نکرد حتما جهت آری...
پاسخ باسلام الان مهم نيست كه ديگران چي دوست داشتن از دخترتون ببينن مهم اينكه چي باعث اين ترس و نگراني شده چه اتفاقي در اين چند روز رخ داده كه باعث ترس اين كودك شده و رفتار شما در برابر اين ترس و نگراني چي...
پاسخ سلام واکنش دختر شما در این سن طبیعی است. کودکان در مقابل زودگویی دیگر کودکان عقب نشینی میکنند. لطفا در چنین مواردی دخالت نکنید و سعی نکنید به دخترتان یاد بدهید که چگونه واکنش نشان دهد. کودک شما خو...
پاسخ سلام دوست عزیز . باتوجه به توصیفاتی که کردید چند نکته را متذکر میشم .بسیار کار خوبی کردید که دخترتون را با اجتماعی مانند مهد کودک که میتونه بستری برای اجتماعی شدن کودک باشه آشنا کردید. نگران نباشید و ...
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید