سلام خسته نباشيد !
من حدودو ٤٠ روز پيش فرزند دومم به دنيا آمد اما بعد از دو روز در خانه فوت كرد و علت مرگ هم هنوز نميدونم! جواب پزشكي قانوني نيومده!
بعد فوت فرزندم خانواده ی همسرم حرف ها و كارهایی كردن كه من به شدت ازشون متنفرم تمام اين حرف ها و كارها زمانی بوده كه همسرم نبوده يا يه جوری همسرم رو قانع كردن! حرفشون اين بوده كه چون همسرم به خاطر كارش سر مادرش داد زده اونم نفرين كرده و فرزند من مرد، و اينكه خواهرش آمده تمام وسايل يخچال منو خالي كرده برده خونه ی مادرش و وسايل بچه رو كه قرار بوده ببر خونه ی مادرش رفته انداخته تو راه پله ی خونمون! من خونه ی مادرم بودم!
از اول ازدواج كلان دخالت و حرف های زيادی زدن كه يا پشت گوش انداختم يا با همسرمم سرش دعواهايی شديدی كردم! همسرمم يک مردي كه از نظر مالی كلان وابسته به پدرش و برای همين هيچی نميگه به كارهای خانواده اش!
حالا من يه مدت كه ديگه قطع رابطه كردم ولي اونا هی زنگ ميزنن يا ميان خونمون ولی من محل نميدم بهشون حتی پذيرايی هم نميكنم! واقعا متنفرم هی هم به همسرم ميگم خدا كنه پدرت بميره ما راحت شيم يا اينكه بچه خواهرات بميرن بيان خونه ی اونا رو هم خالی كنن!
از همسرمم متنفر شدم به خاطر اينكه از اول در مقابل رفتار خواهر و مادرش سكوت ميكنه و همش به من ميگه تو كوتاه بيا ، منزل و محل کار شوهرم تو يه كوچه پيش خونه ی پدرش و اينكه همسرم تک پسر و چون دو تا فرزند من دختر بودن در بارداری خيلی اذيتم ميكرد زخم زبون ميزد كه يه پسر برام نياوردی، من الان عذاب وجدان هم دارم كه راضی بودم فرزندم سقط بشه ولی به دنيا نياد ولی تو همين دو روز عاشقش شدم و دوريش اذيتم ميكنه ! از نظر دكتر و كارهای پزشكی و لباس چيزی براش كم نذاشتم و حتی از دختر بزرگترم بيشتر بهش خرج كردم كه همشو با دعوا از همسرم پولش ميگرفتم واسه همين نفرتم به همسرم بيشتر ميشه! همسرم مرد آروم هست و در مجموع دنبال جنجال و گرفتن حقش نيست هركی هركاری يا حرفی بزن مهم نيست براش!فقط به من زورش ميرسه
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید