2794

دخالت شدید خانواده همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 75 بازدید

با خانواده همسرم تو یه آپارتمان هستیم متاسفانه خیلی دخالت میکنند تو زندگی ما. مادرشوهرم اوایل ازدواج گفت هرجا رفتی بهم بگو منم گفتم باشه بخاطر قدیمی بودنش چیزی نگفتم یا هرچی میگرفتم میگفت کم خرج کن پس انداز کن پدرشوهرمم یه آدمی هست که رو حرفای مردم خیلی حساسه دیکتاتور و بددله حرف حرف خودش باید باشه دست بزن داره بددهنه منم تو سن 13 سالگی ازدواج کردم و ترک تحصیل. واقعا مدیریت زندگی برام سخت بود اخلاقای بد شوهرمم نمیتونستم تحمل کنم هرچی باشه اون پدر بزرگ و تربیتش کرده بود حدود یک سال افسردگی خیلی شدیدی گرفتم و تا پای طلاق با همسرم رفتیم ولی خداروشکر همه چی خوب شد و اخلاقای بد شوهرم بهتر شد چون سنم کم بود خیلی بهم زور گفتن خانواده همسرم و متاسفانه از دعواهای ما همیشه خبر داشتن و مادرشوهرم همیشه میگفت  تقصیر توئه و تو باید کوتاه بیای و همه چیو مینداخت سر من به تحصیل خیلی علاقه دارم الان 16 سالمه و تو این 3 سال همیشه التماس شوهرمو برای ادامه تحصیل میکردم که قبول کرد ولی پدرشوهرم مخالفت خیلی شدیدی کرد و مادرشوهرمم طبق معمول گفت که بزرگتر حالیتون نیست و یه مشورت نمیکنین و بجای این کارا بچه دارشو اینا شوهر بدبختمم باباش کلی فحشش داد و کم مونده بود کتکش بزنه که البته اینا عادیه تو خونوادشون من خونه خودمون بودم  صداشو شنیدم که داشت به خودمو پدر و مادرم فحش میداد برام خیلی سنگین بود و حدود یه ماه نرفتم خونش که اونم به خانوادم گله کرده بود یه ماهه نمیاد یه سر بزنه خوبه تو یه خونه هستیم و اینا  منم چیزی به خانوادم نگفتم شرایط رفتن به جای دیگه هم نداریم تا یکی دوسال الانم متاسفانه از صبح تا شب خونه هستم و حس میکنم که دارم افسرده میشم نتونستم ادامه تحصیل بدم و روحیم واقعا داغون شد وقتی همسن و سالامو میبینم که چطور لذت میبرن از زندگیشون واقعا حالم بد میشه یه کلاس هنری یا ورزشی هم نمیزارن برم البته شوهرم مخالفتی نداره فقط خانوادش اذیت میکنن من الان چیکار کنم از صبح تا شب تو خونه و دیگه از بیرون رفتنم بدم میاد بخاطر اینکه باید به مادرشوهرم اطلاع بدم یکی دوبار نگفتم بهش و رفتم بیرون که گفت پدرشوهرت میگه باید به تو بگه کی میره و تو باید به من بگی کی میری بیرون کجا میری منم حوصله دردسر نداشتم چیزی نگفتم شوهرمم واقعا شرمندس بخاطر این کارای خانوادش و میگه یکی دوسال تحمل کن میریم از اینجا مشکل اصلی شوهرمه که باید یاد بگیره پدرش همه کاره زندگیش نیست بلد نیست جلوش وایسه خودشم میگه بخدا نمیتونم یه طرف تو هستی یه طرف پدرم

ولی خوب منم این وسط دارم نابود میشم و یکم اینجور بگذره کارم به بیمارستان روانی میکشه نمیدونم چیکار کنم


پاسخ مشاور

مشاور خانواده

دوست عزیز سلام
به سن همسرتون اشاره ای نکردید.
  به طور میانگین زمانی که خانواده پسر یک دختر کم سن که تازه وارد دوره نوجوانی می شود را انتخاب می کنند  می خواهند خودشون روی دختر تسلط کامل داشته باشند . و با توجه به سن کم شما این اصلا دور از انتظار نیست که می خواهند مراقب شما باشند. شما رو کنترل کنند و...
و اینطور که پیداست خانواده همسرتون نه فقط روی شما بلکه روی خود همسرتون هم قصد کنترل دارند واین از روش تربیتی  و خانوادگی آنها نشات میگیره که مرد سالاری بوده و زنان باید مطیع مردان باشند.
با توجه به توضیحاتتون باید همسرتان از لحاظ شخصیتی قوی شود و وابستگی کمتری نسبت به خانوده اش داشته باشه که بتواند بر خود و زندگیش کنترل بیشتری پیدا کند... که این موضوع هم احتیاج به زمان هست نمی شود توقع داشت یک شبه همسرتان به این ویژگی دست یابد زیرا که اوهم در بنیان خانواده خود بزرگ شده و رشد پیدا کرده. بنابراین با توجه به موقعیت تون سعی کنید آروم آروم قدم بردارید واز دعوای زیاد که باعث می شود از هم دور شوید خود داری کنید.
با همسرتون صحبت کنید در مورد نیاز خود به تحصیل بگویید و اینکه دوست دارید یک فعالیت وهنری رو یاد بگیرید چون تو خونه موندن باعث میشه حال روحی خوبی نداشته باشید و این برای زندگی زناشویی تون خوب نیست.(درسته که قبلا امتحان کردید ونتیجه نگرفتید اما ناامید نشوید ودوباره امتحان کنید اما وقتی دیدید احتیاج به زمان هست کمی صبر کنید).
به همسرتان بگویید می شود بدون بی احترامی کردن به بزرگتر، حرف و نظر خود را بیان کرد . کافیه شروع کنه به تغییر کردن. شما کمکش کنید سعی کنید در این مسیر کنارش باشید نه در مقابلش.
می توانید تا زمانی که به اهداف تون برسید از بودن در کنار خانواده خودتون لذت ببرید. با همسرتان اوقات خوشی را داشته باشید.کناره گیری نکنید  مثلا اینکه حوصله بحث و دعوا ندارم پس ترجیح میدم بمونم خونه. این طرزفکر باعث میشه روحیه تون رواز دست بدید.
اگر می توانید پیاده روی بروید.
 ویا از طریق اینترنت مهارت های را بیاموزید.. امروزه کلاس های زیادی به صورت مجازی آموزش داده میشه.
و موردی که وجود داره اینه که خودتون رو با کس دیگه ای مقایسه نکنید . این کار هیچ حسنی نداره وباعث میشه نکات مثبت خود وزندگی تون رو نبینید و فقط فکوس کنید روی نکات منفی تون. فقط حال خود را با گذشته خود مقایسه کنید.

 در شرایط لزوم می توانید از یک مشاور کمک بگیرید
موفق باشید
مرضیه سلیمانی

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha