منو همسرم تقريبا دو ساله ازدواج كرديم ..مرد خوبيه خداروشكر هرچی بخوام برام فراهم ميكنه منو مسافرت و گردش هم زياد ميبره ...با ايمانه و سر به زير ولی من مشكلم يه چيز ديگه ست . خيليييییی احساساتيم اصلا نميتونم منطقی برخورد كنم. من قبل ازدواج با يه آقايی كه قرار بود بياد خواستگاريم يه مدت ارتباط داشتم درحد تلفن و پيام و چت ...به شدت وابستش بودم بااينكه اواخر فهميده بودم عاشق يكي ديگه ست و با ده نفر دوسته نميتونستم ازش دل بكنم....الان سعی ميكنم اصلا بهش فكر نكنم ولي خيلی اوقات ناخود آگاه دلم تنگ ميشه و اشكم درمياد ...دوست ندارم اينجوری باشم ...چون ميدونم يجور خيانته به همسرم ولی بخدا دست خودم نيست ناخودآگاه مقايسه شون ميكنم . ميشه كمكم كنيد؟ چكاركنم كلا از ذهن و دلم بره بيرون!؟
سلام دوست عزیز ممنون از اینکه ما را انتخاب کردید .
دوست عزیز شما به این فکر کنید که همسر خوبی دارید که از همه لحاظ شما را ارضاءمی کند .شاید بعضی مواقع کارهای انجام دهند که شما ناراحت شوید ولی این دلیل بر این نیست که بخواهید او را با خواستگار قبلی مقایسه کنید . شاید فردی که قبلا با ایشان در ارتباط بودید در همین مواقع از شوهرتان بدتر بود چون که شما با او زندگی نکردید .
سعی کنید تمام احساس هاس خودتان را بنویسید . با دوستانتان بیشتر رفت و آمد کنید . انرژی خود را تخلیه کنید . هر زمان که این فکر ها به سراغتان آمد خودتان را مشغول کاری که دوست داریدبکنید. و اگر این کارها را کردید و بازهم دیدیدکه فکرتان آزاد نشد حتما به مشاور مراجعه کنید و حضوری مشکلاتتان را حل کنید و نگذارید مشکلات بزرگتری برای شما پیش بیاید .
موفق باشید .
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید