سلام من چهارساله که ازدواج کردم ولی بعدش فهمیدم که مادر شوهرم راضی نیست من عروسش بشم چهارساله که شوهرمو میکشه سمت خودش و هرکاری که دلش بخواد با زندگیم میکنه حتی تازگی ها که عروسی کردم کاری کرده که دیگه شوهرمم به حرف هام باور نداره و هرکاری میکنم بفهمه که نمیخوام از مادرش جداش کنم باز بدتر میشه و میره سمتش هرچی مادرش میگه به حرفاش گوش میده دیگه نمیدونم چیکار کنم باهام لج میکنه اصلا نمیتونم دهنم رو باز کنم راجع به مادرش یا خودش چیزی بگم کافیه مادرش یه اشاره کنه خیلی ازش حرف شنوی داره زود دعوا راه میندازه نمیدونم چیکار کنم واقعا دیگه خسته شدم از یه طرفم نمیخوام ازش طلاق بگیرم زندگیمو دوست دارم لطفا بهم کمک کنین ممنونم ازتون
باسلام دوست عزيزم پيشنهادم به شما اينكه بجای تمركز روی رابطه مادر وفرزندی همسرتون بامادرش تمركزوانرژيتون رو روی بهبود كيفيت رابطه خودتون باهمسرتون بكنيد . مدتی به خودتون تلقين كنيدكه مادرشوهرتون تواين رابطه وجود نداره وفقط شماييد وهمسرتون .حتی پيش همسرتون صحبتی ازمادرش نكنيد اگر حساس شده واگراحياناً قصد صحبت كردن درمورد ايشون روداشتيد باكمال احترام وحسن نيت صحبت كنيد اگر مدتی بتونيد اين روال روادامه بديد احتمالا ازحساسيت همسرتون كاسته ميشه وبه حسن نيت شما پی ميبره .
دوست عزيز رابطه زن وشوهر بايد بصورت موازی ومتقابل باشه ووجود نفر سوم باعث مثلثی شدن اين رابطه ميشه كه رابطه رو مريض ومعيوب ميكنه پس به عنوان زن به رابطه تون غنا بديد واجازه بديد همسرتون دركنار شما احساس امنيت ،آرامش ،لذت وازهمه مهم تر قدرت داشته باشه رعايت اين اصول به بهبود روابطتتون كمک ميكنه .
موفق باشيد
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید