سلام خسته نباشید
از دست شوهرم و شکاکیتش خسته شدم.دیروز ساعت شش من کلاس داشتم اما فکر کردم چهار کلاسه و رفتم. خونمون دوره از دانشگاه رفتم خوابگاه پیش دوستام که شیش باهاشون برم کلاس وقتی کلاس تموم شد شوهرم اومد دنبالم و کلی دعوا کرد که تو معلوم نیست کجا بودی چهار تا شیش چون قبلش هم حموم بودم شک کرده که من رفتم با کسی رابطه برقرار کنم رفته از خطم پرینت بگیره میگه دادگاه میبرمت تا پزشکی قانونی بگه اون ساعت رابطه نداشتی هرچی قسم خوردم حرفمو باور نکرد پیش دوستامم نمیاد که بهش بگن بهم تهمت زده من از حرفام که راسته مطمئن هستم وقتی حرفام درستش بهش ثابت بشه نمیدونم میخوام چیکار کنم ازش بدم اومده که بهم اعتماد نداره شما میگین چیکار کنم؟
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید