2794

حس خیانت

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 233 بازدید 2 تبادل تجربه

سلام و خسته نباشید برادر شوهر من با یه دختری رفیق شده و این دختر خواهر دوست دختر قدیمی شوهر من بوده و دوست دختر شوهر من خیلی قبل از ازدواج ما شوهر کرده و یه بچه هم داره و شهرستان زندگی میکنه حدود 4 ماه پیش فهمیدم شوهرم با داداشش و این دخترا دو شب پشت سر هم میرن بیرون و دختره فرداش میخواست برگرده شهرستان که من فهمیدم و گقتم طلاق میخوام که با وساطت برادر بزرگش و التماس و گریه خودش و گقتن اینکه هدفی نداشتم اصلا فکر کردم یه بیرون میرم چیزی نمیشه و نیتم خیانت نبوده  و گرفتن حق طلاق بخشیدم البته چه بخشیدنی که یه روز ارومم و فرداش تو دلم غوغاس..شوهرم واقعا توجه میکنه بهم برام چیزی کم نمیزاره و واقعا ابراز پشیمونی میکنه ولی من اروم نمیشم

پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیز
به سن خودتان وهمسرتان و مدت زمان ازدواجتان و اینکه این ماجرا برای چند وقت قبل هست وچه مدت از آن میگذرد  اشاره نکردید
متوجه حساسیت شما هستم و اینکه انتظار دارید همسرتان به شما وزندگی متعهد باشد لکن گاهی این رفتار از نگاه یک مرد خیانت محسوب نمیشود بلکه یک کنجکاوی ساده بوده 
به عنوان مثال دیدار فردی که قبلا دوست ایشان بوده و همسر وفرزند دارد فقط یک ملاقات به حساب می آمده است 
دوست عزیز بنده اصلا رفتار همسر شمارا تایید نمیکنم بلکه میخواهم شما را نسبت به این موضوع آگاه کنم که نگاه وبرداشت افراد از یک موضوع میتونه کاملا متفاوت باشد و اصلا قصد وغرضی که در فکر شما هست وجود نداشته است 
صرف نظر از اینکه چه مدت از این ماجرا میگذرد برای فروکش کردن خشمتان نیاز به زمان دارید لکن پیشنهاد میکنم با همسرتان در فضای منطقی وبه دور از تحقیر وکنایه صحبت کنید وانتظاراتتان را واضح بیان کنید ویک فرصت دیگر به ایشان بدهید 
اگر قرار است ایشان را ببخشید که نباید در این مورد دوباره صحبت کنید ومدام به این موضوع اشاره کنید 
اگر با تمام توضیحات هنوز از ایشان خشم دارید بهتر است با یک مشاور جلسه حضوری داشته باشید 
موفق باشید

تجربه شما

login captcha

هی با خودم میگم تو همیشه میگفتی کسی که یک بار خیانت کنه بازم میکنه حالا چرا گذاشتی و عمرت داره میره...من صداشو ضبط کرده بودم و توو حرفا با داداشش از اینکه مکان نمیاد و زرنگه حرف میزدن... وای خدا تا بمیرم این صداها تو سرمه نابودم کرد...

خانم فايزه دشتی خیلی ممنون بابت کمکتون من26 سال دارم همسرم 32 سال داره 6 ساله ازدواج کردم و از این موضوع 4 ماه میگزره و من اون موقع هفت ماهه باردار بودم.و خودشم میگه منظورم رفاقت نبوده ولی من صداشو ضبط کرده بودم که تو صداها حتی قرار بود فرداش بازم ببرتش ترمینال که شوهرم راضی نبود دختره گفت اگه نیای دیگه همو نمیبینیم که شوهرم گفت مگه میشه؟؟؟ و قبول کرد که شبش دستشو رو کردم و نرفت و یک ماه پیش باز دختره اس داد که بی معرفت کجایی؟؟ و شوهرم سری پاکش کرد که من فهمیدمو زنگ زدم به دختره مادرش برداشت میگفت من شوهرتو از بچگی میشناسم و از خدام بود یه خانواده بشیم و منظوری از این اس نداشته دخترم...من فکر میکنم شاید این دختره جدا شده ولی هنوز شهرستانه نمیدونم چی بگم ولی الان با شوهرم خوبم ولی باز فکر خیانتش ولم نمیکنه مثلا امروز باز کلی فکرم مشغول اون روز شد..