نیاز به ازدواج

لیسانس گرافیکم

نمیدونم واقعا چه کنم

عین افسرده هام سرمم گرم باشه یادم میوفنه اصلا نمیشه

چون اهل دوستی نبودم و نیستم باید اینجوری بشه

خیلیا به قصد دوستی اومدن جلو اما من رد کردم 

گاهی وقت میگم شاید طلسمم کردن

خواهرام یکی ۱۱سال یکی ۴ سال از من بزرگترن

خواستگار زیاد زیاد داشتن منتها تفاهم نداشتن یا..

خواستگارایی که دوستام گاهی معرفی میکنن به مامانم میگم میگه پس خواهرات چیییی خجالت بکش بعد خواهرام میگن وا اگه خوبه چرا اذیت میکنی شاید ما نخواهیم ازدواج کنیم

یه وقتایی دوستام میگن الان ازدواج ها با اشنایی هست هیچ پسری اینجوری نمیاد خواستگاری 

به این نتیجه رسیدم هر چقدرم خوب و سر به زیر باشی اصلا دیده نمیشی

.من ادم مذهبی نیستم 

اهل ارایشم و.

میدونم اگه یکی همراه داشته باشمو و از ته دل منو بخواد چیزی براش کم نمیزارم

میدونم حال روحیم خیلی خیلی خوب میشه

۲۶ سالمه. شاغل هستم.ولی خیلی حس خلا دارم چند ساله این حسو دارم ب اوج رسیده دیگه. خواهرای بزرگتر دارم 

به همین دلیل مادرم چیزی نمیگه. من کلا تا حالا با کسی دوست نبودم 

تمایل به دوست نداشتن اصلا و معتقد نیستم و نبودم.ولی از خود دوستان و بهم معرفی کردن برای ازدواج منتها نشده

دوس دارم طرفم مثل خودم اهل دوستی نباشه

درسته ازدواج کردن نشانه موفقیت نیست اما واقعا دلم میخواد یکی در کنارم باشه از همه نظر روحی و .. تامینم کنه

میخوام این خواستمو فراموش کنم اما نمیتونم هر زوجی رو میبینم و..یا زن باردار ..حس حسادتم گل میکنه و یاداوری میشه

خیلی دوس دارم مادر بشم نه که هدفم از ازدواج این باشه نه

دلم ی همراه میخواد